کاش بمونیم تاظهور، ما زائرای اربعین
26 مرداد 1402تبرک جستن به ضریح پیش از قرار گرفتن بر قبر امامان علیهم السلام
28 مرداد 1402سید محمد مهدی موسوی
متن پرسش:
گفتن «لبیک» فقط برای خداوند صحیح است و استعمال این واژه برای غیر خدا شرک و جائز نیست. آنچه از روایات نیز فهمیده می شود گواه بر این ادعاست. به عنوان مثال به روایتی که مرحوم کلینی در این زمینه نقل می کند توجه کنید: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) قَالَ خَرَجَ إِلَيْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (عليه السلام) وَ هُوَ مُغْضَبٌ فَقَالَ إِنِّی خَرَجْتُ آنِفاً فِی حَاجَةٍ فَتَعَرَّضَ لِی بَعْضُ سُودَانِ الْمَدِینَةِ فَهَتَفَ بِی لَبَّيْکَ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ لَبَّيْکَ فَرَجَعْتُ عَوْدِی عَلَى بَدْئِی إِلَى مَنْزِلِی خَائِفاً ذَعِراً مِمَّا قَالَ حَتَّى سَجَدْتُ فِی مَسْجِدِی لِرَبِّی وَ عَفَّرْتُ لَهُ وَجْهِی وَ ذَلَّلْتُ لَهُ نَفْسِی وَ بَرِئْتُ إِلَيْهِ مِمَّا هَتَفَ بِی وَ لَوْ أَنَّ عِيسَى ابْنَ مَرْیَمَ عَدَا مَا قَالَ اللَّهُ فِيهِ إِذاً لَصَمَّ صَمَّاً لَا یَسْمَعُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ عَمِیَ عَمًى لَا یُبْصِرُ بَعْدَهُ أَبَداً وَ خَرِسَ خَرْساً لَا یَتَکَلَّمُ بَعْدَهُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ قَتَلَهُ بِالْحَدِید».[1]
مالک بن عطیه از یکى از اصحاب نقل کرد؛ امام صادق(علیه السلام) با خشم نزد ما آمد و فرمود: من چند دقیقه پیش براى کارى از خانه خارج شدم؛ یکى از سیاههاى مدینه جلوی من آمد و گفت: «لبیک یا جعفر بن محمّد لبیک» با شنیدن این سخن بدون آنکه کارم را انجام دهم با ترس و لرز به منزل برگشته و همان دم به محرابم رفته و در مقابل پروردگار به سجده افتادم؛ صورت به خاک مالیدم؛ کمال خوارى را در مقابل خدا انجام دادم، و از آن مرد بیزارى جستم نسبت به این حرفى که زد. سپس فرمود خدا لعنت کند ابوالخطاب را و او را با آهن بکشد (کنایه از اینکه با شمشیر کشته شود).
با استفاده از این برخورد امام صادق (علیه السلام) پی می بریم که کاربرد این واژه برای غیر خدا حتی امامان نیز جائز نیست. چرا که این نوع صدا زدن به نوعی عبادت آن شخص محسوب شده، بنابراین شعار «لبیک یا حسین» نیز شرک و گفتن آن جواز شرعی نداشته و گناه دارد.
پاسخ تفصیلی:
چنانچه می دانیم نفی توسل و توهم مشرک دانستن امامیه از دیرباز بر سر زبان سلفیان بوده و هست. اندیشمندان امامیه که سنگربانان دفاع از کیان اعتقادات بوده و هستند همواره پاسخگوی شبهات بوده و هستند.
در پاسخ پرسش مذکور ابتدا باید معنای عبادت آشکار شده و سپس جوانب دیگر پرسش بررسی گردد.
پاسخ ا:) تبیین واژه عبادت
با توجه به آیاتی از قرآن کریم متوجه خواهیم شد که معنای عبادت عبارتست از اطاعت، خضوع و هر فعلی است که از اعتقاد به الوهیت وربوبیت وخالقیت استقلالی عابد، نسبت به معبود نشأت گرفته باشد. از این رو اگر کسی در برابر فرد یا چیزی صرفا خضوع و اظهار فروتنی نماید یا امرش را اطاعت کند ولی هیچ اعتقادی به الوهیت و خالقیت استقلالی طرف مقابل نداشته باشد در این صورت هیچ یک از این اعمال به منزله عبادت آن شخص به شمار نمی آید.
لطفا به این آیات توجه کنید:
- «یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم لعلکم تتقون»[2]
خداوند در این آیه عبادت را سزاوار «ربّی» میکند که متصف به صفت خالقیت استقلالی است نه موهبتی.
- «رب السموات و الارض و ما بینهما فاعبده و اصطبر لعبادته هل تعلم له سمیا»[3]
خداوند در آیه شریفه با اثبات ربوبیت الهی بر آسمانها و زمین، ربوبیت هر موجودی را با بیان این که آنان مالک هیچ نفع و ضرری نیستند را نفی می کند و بعد صحبت از عبادت خویش به میان کشیده و دستور به عبادت چنین خدایی می دهد.
هر چند شمار این آیات در قرآن بسیار است ولی به جهت اختصار به همین دو آیه اکتفا میشود.
ثانیاً: فارغ از معنای قرآنی عبادت، اگر معنای عبادت را فقط اطاعت وخضوع بدانیم (چنانچه مستشکل توهم کرده (لبیک = در خدمتم) به کسی بگوییم عبادت او به شمار می آید)؛ اکثر انسانها به نوعی عمل شرک را دارا هستند زیرا همه انسانها از کسی غیر خدا نیز اطاعت کرده یا در برابر آن خاضع وفروتن هستند پس این معنا که برخی لغویین برای عبادت بیان می کنند، نمی تواند صحیح باشد. بنابراین باید دانست که شرک در صورتی واقع می گردد که کسی غیر خدا را در مقام اُلوهیّت خواند و صدا بزند.
چرا که ما انسانها افراد بسیاری را در طول روز صدا می زنیم و یا موارد بسیاری در قرآن مشاهده شده که غیر خدا نیز خوانده می شود. که این موارد مطمئناً از دائره شرک خارج هستند. بعنوان مثال قرآن از قول برادران حضرت یوسف (علیهالسّلام) نقل فرموده که به حضرت یعقوب گفتند: «یَا اَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا اِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ؛ گفتند: «پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم!» بنابراین صرف صدا زدن غیر خدا شرک نیست.
اما وجه انکار امام صادق (علیه السلام) از بکار بردن این واژه در مورد خودشان را باید در همین مطلب جستجو کرد. چرا که اگر قرائن و شواهد، نشانگر آن باشد که با استفاده از این واژه گویا طرف مقابل، خدا در نظر گرفته شده است در این صورت، حتی معصوم را هم نمیتوان با واژه «لبیک» مخاطب قرار داد. در روایت مورد استناد اشکال کننده نیز، قرائن موجود در روایت مذکور حاکی از این است که این واژه توسط غالی معلوم الحالی همچون ابوالخطاب بکار گرفته شده است.[4] چرا که او از شیعیان صحیح العقیده حضرت نبوده و در زمره غلات فاسدالعقیده است. او بارها به جهت افکار نادرستش مورد طرد و لعن امامان قرار گرفته است. مستشکل گویا با حذف انتهای روایت در صدد برداشت شخصی خود و افتراء به شیعیان بوده است. نکته دیگر اینکه حضرت با سجده خود بر خداوند و بیان عقیده فاسد برخی از مسیحیان در روایت مذکور، در صدد روشنگری و برائت از این نگاه اشتباه هستند.
توضیح بیشتر آنکه غلات افرادی گمراه بودند که ادعای الوهیت برای حضرات اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و خطاب قرار دادن حضرات ائمه با این واژه خاص، حکایت از عقیده فاسد ایشان که همان خداپنداری در مورد امامان است دارد که با نهی امام علیه السلام مواجه شده است. این جریان انحرافی همواره مورد طرد اهلبیت بوده اند.
پاسخ 2:) تبیین واژه «لبیک» و کاربرد آن
بعد از تبیین معنای عبادت که راهگشای بسیاری از شبهات وهابیت است به تبیین معنای «لبیک» پرداخته می شود: «لبّیک» در لغت به معنای پاسخ مثبت دادن، موافقت کردن و پذیرش دعوت یا قبول آن است؛[5] پذیرشی همراه با تکریم و تعظیم و تجلیل. این واژه در اصل «لَبَّینِ لَکَ» بود که در اثر ادغام به صورت «لَبَّیک» در آمده است.[6]
علت بازگو کردن این واژه خاص در مراسم حج، در روایتی از امام کاظم(علیه السلام) بیان شده است که ایشان فرمودند: «هنگامی که مردم مُحرِم می شوند، خداوند آنها را صدا می زند و می فرماید: ای بندگان من! همان گونه که شما برای من احرام بستید، آتش جهنّم را بر شما حرام کردم. گفتن «لبیک اللهم لبیک» اجابت کردن خداوند در مقابل این گفته او است»[7] همچنین در روایات دیگری آمده است که این عبارت در پاسخ به آیه ای از قرآن است که به حضرت ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «به مردم اعلام کن تا به حج و زیارت کعبه بیایند. مردم با گفتن این کلمه، در حقیقت به دعوت خداوند، جهت زیارت خانه او پاسخ مثبت میدهند.[8]
از اینرو چون در ایام خاص حج، لبیک تنها برای خداوند متعال در میان مسلمانان استعمال شده است و مخاطبان این رخداد، ممکن بود انگارههای ناصواب بسیاری در ذهن خویش برداشت میکردند، حضرت به شدت از این عمل دوری و تبری جسته اند.
چنانچه گذشت «لبیک» به معنای پاسخ مثبت دادن است که واژه فارسی «در خدمتم» را میتوان تا حدودی معادل آن دانست. این واژه را میتوان در جواب تمام افرادی که انسان را مخاطب قرار میدهند، مورد استفاده قرار داد. به کاربرد برخی از صحابه و یاران ائمه از این واژه توجه کنید:
- در گزارشی می خوانیم جعفر بن عفان خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید؛ حضرت او را مورد خطاب خویش قرار داده و او در حضور ایشان و جماعتی از کوفیین که آنجا حضور داشته اند پاسخ عرض میکند: «لَبَّيْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاك» در خدمتم خداوند مرا فدای تو کند. حضرت بدون هیچ اعتراض و گلایه از بکار بردن واژه «لبیک» از او می پرسد به من خبر رسیده که در باره جدم حسین بن علی (علیه السلام) شعر می سرایی الخ…
عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ مِنَ الْكُوفِيِّينَ، فَدَخَلَ جَعْفَرُ بْنُ عَفَّانَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَقَرَّبَهُ وَ أَدْنَاهُ، ثُمَّ قَالَ يَا جَعْفَرُ! قَالَ لَبَّيْكَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ، قَالَ: بَلَغَنِي أَنَّكَ تَقُولُ الشِّعْرَ فِي الْحُسَيْنِ (علیه السلام).[9]
حال سوال اینجاست چرا امام صادق (علیه السلام) برخوردی که با ابوالخطاب داشتند را با این فرد نکردند؟ پاسخ را در نیت این دو فرد باید جستجو کرد. ابوالخطاب فردی منحرف و غالی بود و لبیک گفتن او برخاسته از عقیده باطل او داشت اما جعفر بن عفان شیعه ای موحد و سالم العقیده بود که امام با او اینگونه برخورد فرمودند.
- بخاری و مسلم این روایت را نقل کرده اند که: عن أَنَس بْن مَالِكٍ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ (واله) وَسَلَّمَ وَمُعاذٌ رَدِيفُهُ عَلَى الرَّحْلِ قَالَ: (يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ)، قَالَ: لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَيْكَ ، قَالَ : (يَا مُعَاذُ )، قَال : لَبَّيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَيْكَ – ثَلَاثًا – قَالَ: (مَا مِنْ أَحَدٍ يَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ صِدْقًا مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ).[10]
روزی رسول خدا معاذ بن جبل را که پشت سر حضرت روی حیوان نشسته بود مخاطب قرار داد و فرمود: ای معاذ بن جبل! و معاذ پاسخ داد: لبیک یا رسول الله و سعدیک. و رسول خدا بار دیگر او را صدا زد و تا سه بار معاذ همین گونه پاسخ داد و عرض کرد لبیک یا رسول الله و سعدیک. و پس از آن رسول خدا به او فرمود: هرکس از قلب خود به وحدانیت خداوند و نبوت محمد گواهی دهد، خداوند او را به جهنم وارد نسازد.
- «ام سلمه» همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شبث بن ربعی را صدا زد و مردی در جوابش گفت: «لبیک یا أمّ المؤمنین».[11]
- طبق گزارش کتاب معالی السبطین؛ اولین لبیک گویان حضرت اباعبدالله (علیه السلام)؛ اصحاب ایشان بوده اند، بدین شکل که بعد از نماز ظهر روز عاشورا ؛ امام فرمود؛ «ای امت قرآن این بهشت است و بسوی آن رهسپار شوید و آن جهنم است که باید از آن فرار کنید «یا امه القرآن هذه الجنه فاطلبوها و هذه النار فاهربوا منها …»[12] اصحاب با گریه و ناله صدا زدند: «لبیک یا حسین».
با توجه به مصادیق ذکر شده پی می بریم که کاربرد این واژه در صورتی که بوی الوهیت از آن به استشمام نرسد اشکالی ندارد.
پاسخ 3:) وجه کاربرد لبیک در مورد سیدالشهداء
چنانچه گفته شد لبّیک یا حسین؛ یعنی هر چه تو گویی اطاعت می کنیم. علت جواز این سخن کجاست؟ چرا شیعه چنین شعاری سر می دهد؟ علت جواز این شعار را در آموزه های قرآن کریم می توان جستجو کرد. چرا که خداوند ما را امر کرده است به اطاعت از خود، رسولش و اولوالامر. «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم».[13] بنابر باور امامیه مگر حسین بن علی(علیه السلام) یکی از اولوالامر نیست؟ پس چرا لبیک گفتن به او شرک باشد؟
علاوه اینکه براساس آموزه های قرآن؛ آدمی باید نسبت به هر ندای ملکوتی لبیک گو باشد؛ «یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُجِرْکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ».[14] بنابر باور امامی مذهبان حضرات معصومین دعوت کنندگان به سوی خدا هستند و ما طبق دستور این آیه شریفه باید آنها را اجابت و از ایشان اطاعت کنیم. چرا که تعبیر «اجیبوا» عبارت دیگر و مترادف با واژه «لبیک» است.
نهایت اینکه در زیارات معتبر امامیه .واژه «لبیک یا حسین» انعکاس یافته است: «لبیک یا داعی الله»،[15] «السلام علیک یا داعی الله»[16]
پی نوشتها
[1] . «الكافي (ط – الاسلامية)، ج8، ص: 226».
[2] . بقره/ 21.
[3] . مریم/ 65 .
[4] . برای اطلاعات بیشتر در باره غلات و باورهای ایشان ر.ک به کتاب «غلو از دیدگاه تشیع» اثر علی انصاری بویراحمدی.
[5] . بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، مهیار، رضا، ص 749، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[6] . مقری فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج 2، ص 547، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
[7] . شیخ حر، وسائل الشیعه، ج12، ص 375.
[8] . همان، ج12، ص 377.
[9] . کشی، محمد، رجال الكشي – إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 290.
[10] . برای مطالعه این حدیث می توانید به صحیح بخاری، باب العلم، باب “من خص بالعلم قوما دون قوم کراهية أن لا یفهموا” 1/46 شماره 127 و صحیح مسلم، کتاب الایمان، باب “الدلیل علی أن من مات علی التوحید دخل الجنة قطعا” 1/57 شماره 29 مراجعه کنید.
[11] . ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 1، ص 167، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[12] . حایری مازندرانی، مهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین، ص 76.
[13] . نساء/ 59.
[14] . احقاف / ۳۱.
[15] . ر.ک به : زیارت حضرت سیدالشهداء علیه السلام در ماه رجب.
[16] . ر.ک به زیارت آل یس.
منابع:
قرآن
- ابن حیون مغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
- بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی، مهیار، رضا، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
- حایری مازندرانی، مهدی، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین، بیجا، بیتا.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران،1407 ق.
- مقری فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، بیتا.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی – بیروت.