درگیری یزید با امام حسین (علیه السلام)
28 مرداد 1402سواد الطف
28 مرداد 1402متن پرسش:
یکی از آیات قرآنی «آیه 197 سوره ی اعراف» است که می فرماید:«وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلَا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ»؛ کسانی را که از غیر خدا می خوانید، نه شما را می توانند یاری کنند و نه خود را. شیعیان با دعا و درخواست از غیر خدا و ندای غیر خدا، مانند گفتن: «یا علی» و «یا حسین»، عمل لغو و بیهوده انجام می دهند.
پاسخ تفصیلی:
پاسخ اوّل:
اگر بخواهیم معنای آیه ای از آیات وحی را، بفهمیم، باید تک تک الفاظ آن آیه مورد دقّت قرار دهیم و به آیات مشابه دیگر، برای فهم معنای آن رجوع کنیم که با بررسی آیات متعدد و مشابه دیگر، به عنوان قرینه، به وضوح روشن می گردد که مراد از «یدعون» در آیه مذکور، هر گونه خواندن و درخواست از غیر خدا، نیست، بلکه «خواندن به عنوان خدایی» مراد است که همان معنای «یعبدون» یعنی «عبادت می کنند» است. شاهد آن آیات 81 تا 87 سوره ی زخرف است که می فرماید: «وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ * وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّه فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ[1]» ؛ کسانی بجز او را که به خدایی می خوانید قادر به شفاعت کسی نیستند، مگر کسانی که از روی علم به حق شهادت داده باشند، و اگر از آنان سؤال کنی که چه کسی آنان را خلق کرده است قطعا می گویند: الله، پس چرا از حق روی برمی گردانند». با نگاه به قبل از این، در آیه 81 همین سوره، به وضوح مشخص می گردد که اساساً روی سخن، در این آیات با مشرکینی است همانند یهود و نصاری که برای خداوند سبحان «فرزند» قائل هستند و آنان را عبادت می کنند و می فرماید: «قلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ[2]»، بگو اگر برای خداوند رحمان فرزندی بود من اوّلین عبادت کنندگان بودم. و همچنین آیه ی دیگر که می فرماید: «إِنْ يدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَرِيدًا[3]»؛ نمی خوانند بجز الله را مگر الهه هایی[4] را و نمی خوانند سوای الله را مگر شیطانی سرکش را».
اين آيات نيز به روشني بيان مي دارند که مراد مشرکینی است که الهه هایی را به عنوان شریک خداوند عبادت می کردند و می پرستیدند و به این عنوان، آن ها را می خواندند که در حقیقت عبادت و اطاعت از شیطان است.
شاهد دیگر: بر اینکه مراد از این «خواندن و درخواست» در این گونه آیات هر گونه خواندن و درخواست از غیر خدا نیست، گفتار مفسرین بزرگ اهل سنّت است که آین آیه و آیات مشابه آن را معنا نموده اند. آن ها بیان داشته اند که مراد از «تدعون من دون الله»، «یعبدون» است که گفته اند: «الذين يدعون من دون الله يعني يعبدون من دون الله»، کسانی که می خوانند غیر خدا را یعنی غیر خدا را عبادت می کنند[5]».
از سوی دیگر در تعریف عبادت بیان شده است که : عبادت یعنی: «نهایت مرتبه ی خضوع و تذلل و تعظیم، از جانب عبد، برای شخصی یا چیزی، به قصد و نیّت اینکه او ربّ و خالق و مالک و الهِ برای عبد است و نهایت تفضّل و عطا را در حقّ عبد خویش، عنایت نموده است[6]».
بنابراین: ندا زدن و درخواست مسلمانان، از آبرومندان و مقرّبانِ درگاه خداوند، (با این عنوان که آنان عِباد و بندگان خدایند) برای وساطت و وسیله قرار گرفتن آنان، نزد پروردگار، در استجابت دعاها، آن هم با اذن و اجازه ی پروردگار، هیچ ارتباطی با آیه ای که راجع به مشرکینی است که آنان معبود خویش را عبادت می کردند و آنان را به عنوان شریک و دارای سهم و نصیب مستقل در ربوبیّت و الوهیّت و یا خالقیّت، می خواندند، ندارد و اینچنین قیاس و تشبیه نمودنِ عمل مسلمین، به عمل و عقیده ی مشرکین، باطل بوده و خود نوعی کج فهمی و نهایت انحراف از درک معانی واقعی آیات قرآن است.
پاسخ دوّم:
با مراجعه به آیات دیگر قرآن، به دست می آید که عبارت «من دون الله» هفتاد و یک مرتبه و عبارت «من دونه» سی و هفت مرتبه در قرآن به کار رفته و تکرار گردیده است، که با تحقیق و بررسی دقیق نسبت به مواردی که این عنوان «غیر خدا و غیر او» به کار رفته است، معلوم می گردد که مراد از آن ها خواندن و عبادت مشرکینی است که شرکائی غیر خدا (من دون الله) را همتا و عِدل(همطراز) خداوند در خالقیت و مالکیت و ربوبیت و عبادت قرار می دهند، و برای آن ها شریک و نصیب و سهم مستقل در خالقیّت و مالکیّت و ربوبیّت و عبادت قائل بوده اند.
بنابراین «خواندن غیر خدا» در این آیات به معنای همتا قرار دادن برای خداوند است، چنانکه برخی تصریح نموده اند که «أَنَّ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ أي تجعلون معه[7]» کسانی را که غیر از خدا می خوانید یعنی کسانی را که با او و همتا و همطراز او قرار می دهید. و شاهد این معنا، آیه دیگر از قرآن است که می فرماید: «فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا… قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِهِ أَحَدًا[8]»، که نهی از خواندن غیر خدا با معیّت است، یعنی کسی یا چیزی را همتا و همطراز و هم ردیف با خداوند نخوانید. که خواندن به عنوان معیّت و همتایی و همطرازی، که قطعا شرک است با خواندن و درخواست، از غیر خدا، به عنوان مخلوقات غیر مستقل و مأذون از طرف خدا که تحت قدرت و اراده ی الله هستند، کاملاً متفاوت و بیگانه است.
پاسخ سوّم:
اگر کسی ادعا کند: ندا زدن غیر خدا، از اموات، بیهوده و لغو است، و خیال شود که چون آنان از دنیا رفته اند دیگر هر گونه ارتباط با اهل دنیا و تاثیر و تأثّر از آن غیر ممکن است، این گفتار مخالف آیه ی شریفه ی قرآن و شأن نزول آن است که می فرماید: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[9]»؛ «نگوئید به کسانی که در راه خدا کشته شده اند که اینها اموات هستند بلکه زنده اند و لکن شما درک نمی کنید». که ابوبکر جصاص (متوفای370ق) راجع به این آیه می گوید: «مراد از این زنده بودن اموات زنده بودن حادث و بلافاصه آن ها بعد از فوت است نه در قیامت وگرنه اگر قیامت می بود آیه ی قرآن نمی فرمود «ولکن لاتشعرون»؛ «آنان زنده هستند ولی شما حیات آن ها را درک نمی کنید» و همچنین این زنده بودن مختص به شهدا نیست، ذکر شهدا بخصوصه، به خاطر بیان شرافت آن ها و بیان بشارت حال آن هاست، وگرنه همه ی مؤمنین زنده هستند و کفار نیز در قبر زنده و معذب هستند[10]». همچنین آیه ی دیگر که می فرماید: «وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[11]»؛ خیال نکنید کسانی را که در راه خدا کشته شده اند اموات هستند بلکه اینها زنده اند و نزد پروردگار خویش رزق داده می شوند، و شادمانند به آنچه را که خداوند با فضل خویش به آن ها عطا نموده است، و بشارت می دهند به کسانی را که(در دنیا هستند) هنوز به آنان ملحق نشده اند، که خوفی بر آن ها نیست و هیچ حزنی نداشته باشند». این آیه به صراحت می فرماید شهدا نه تنها زنده هستند بلکه به بازماندگان خود در دنیا بشارت می دهند و برای آن ها پیغام می فرستند.
روایاتی را محدثین و مفسرین اهل سنّت با سند صحیح نقل کرده اند که شأن نزول این آیه در جنگ احد بود پس از کشته شدن حضرت حمزه علیه السلام و مصعب بن عمیر و شهدای دیگر احد، که آنها گفتند که ای کاش برادران ما می دانستند که چه خیری به ما رسیده است تا اینکه رغبت آنان بیشتر گردد پس خداوند این آیه را نازل نمودند[12]. چنانکه ابن حجر عسقلانی با ذکر احادیث متعدد دیگر، که دلالت می کند بر حیات انبیاء علیهم السلام پس از مرگ و تصحیح اسناد و رجال آن ها و با معرّفی کتابی که بیهقی درباره حیات انبیاء علیهم السلام در قبورشان نوشته است، به همین آیه «لا تحسبنّ الذین…[13]» استناد می کند و افضلیّت انبیاء بر شهدا را اثبات کرده و به برخی فقرات حدیث معراج استناد کرده است و حیات انبیاء علیهم السلام پس از مرگ را بر طبق روایات، مسلّم دانسته است، و برای اثبات مدعای خود به احادیث ابوهریرة و اوس بن اوس استشهاد کرده است[14].
پاسخ چهارم:
ابن تیمیّه حرّانی(متوفای 728ق)، سردمدار تفکّر سلفیّه، خود، پس از پذیرش علم و آگاهی اموات، نسبت به کسانی که به زیارت آنان می روند و برآنان سلام می دهند، می گوید: «أمّا آنچه را که خداوند خبر داده از حیات و زنده بودن شهید و رزق خوردن او… آنچه صحیح است و ائمه به آن معتقد هستند و جماهیر اهل سنّت بر این عقیده هستند، این است که؛ حیات و رزق و داخل شدن ارواح در بهشت مختص به شهدا نیست، چنانکه نصوص ثابته بر آن دلالت دارد، و اینکه آیه ی قرآن، بخصوص شهید را ذکر کرده است، به خاطر آن است که خیال کننده ای فکر می کند که او مرده است و از جهاد سست می شود، پس خداوند خبر داده است که آنها زنده هستند، تا اینکه مانع از اقدام بر جهاد و شهادت بر داشته شود[15]».
بنابراین ابن تیمیّه و جمهور اهل سنّت معتقدند که حیات و زنده بودن، مختص به شهداء و صدیقین نیست بلکه همه ی اموات همینگونه زنده هستند، و ارتباط و زیارت و ملاقات با آنان، أثر دارد[16]. پس اگر کسی ادعا کند که چون اینان از دنیا رفته اند و زنده نیستند پس هر گونه ارتباطی با آنان ممنوع است این کلام خلاف آیات قرآن و روایات و عقیده جمهور اهل سنِت است.
اگر کسی ادعا کند که زنده بودن اموات نزد پروردگار است، نه در نزد ما!! در پاسخ می گوئیم که: مگر نه اینکه خداوند، می فرماید: «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[17]»؛ ما به انسان از رگ گردنش به او نزدیکتریم. پس خداوند هرگز از انسان دور نیست و مراد از «عندالله» جوار قرب رحمت الهي است، نه اینکه عندالله را مکانی دور از خود و دور از این عالم، بپنداریم.
پاسخ پنجم:
اگر ندا زدن و منادا و مخاطب قرار دادن، اموات و به خصوص انبیا و اولیا و شهدا و مقرّبان درگاه الهی بیهوده است، پس چگونه است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب او پس از وفات و شهادت افراد، این کار را انجام می دادند؟! آیا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نعوذ بالله عمل لغو و بیهوده انجام می دهند؟!.
شواهد متعددی برای این کلام در کتب بزرگان اهل سنّت وجود دارد؛ مانند: تصریح علمای اهل سنّت به اینکه پیامبر کشتگان جنگ بدر را مورد ندا قرار دادند و وقتی به ایشان گفته شد که: مگر این کشته ها صدای شما را می شنوند؟! حضرت فرمودند: شما شنواتر از اینان نیستید[18].
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فاطمة بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علیه السلام را پس از وفات او مورد خطاب قرار دادند و فرمودند: «تو مادر من بودی خودت گرسنگی می کشیدی و مرا سیر می نمودی، خودت لباس نداشتی و مرا لباس می پوشاندی، خودت را از طعم غذا محروم می کردی و مرا اطعام می کردی و و نیت و قصد تو با این کار وجه الله و سرای آخرت بود[19]». همچنين اميرالمؤمنین علی علیه السلام پس از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ایشان را مورد خطاب قرار می دهند و با حضرت سخن می گویند:« بأبي أنت وأمي، أذكرنا عند ربك، واجعلنا من همك…[20]»؛ پدر و مادرم به فدایت باد، ما را نزد پروردگار خودت یاد کن، و به فکر ما باش.
و شواهد بسیار دیگر از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام و اصحاب و تابعین، که مجال نقل همه ی آن ها نیست که همگی نشان می دهد که صدا زدن و منادا قرار دادن اموات هیچ منعی ندارد[21]، و اگر اموات از انبیا و اولیا و شهدا و مقرّبان الهی باشد، نه تنها سخن گفتن با آنان و صدا زدن آن ها منعی ندارد بلکه با توجّه به مقام و جایگاهی که نزد خداوند دارند می توانند در جوار قرب و رحمت الهی برای ما دعا کنند که دعای مقرّبان یقیناً به استجابت نزدیکتر است.
پاسخ ششم:
به فرض که حیات برزخی و ارتباط بلاواسطه ی اموات با اهل دنیا انکار شود، به چه دلیل ارتباط با اموات و ندای آن ها لغو و بیهوده باشد، با وجود روایات بسیاری که در منابع اهل سنت از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وجود دارد مبنی بر اینکه اعمال انسان ها در دنیا بر نزدیکان از أموات عرضه می گردد و آنان از احوال اهل دنیا و نزدیکان، باخبر و آگاه می شوند و دعا و طلب خیر می کنند و اعمال ما برای آنان غم و شادی ایجاد نموده و از زندگان تأثیرگذاری وتاثیر پذیری دارند، مانند روایاتی که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: اعمال شما در دنیا بر نزدیکان و عشیره ی شما در آخرت عرضه می گردد و اگر خیر باشد شاد می شوند و اگر بد باشد برای توفیق عمل نیک به او دعا می کنند[22]».
و روایاتی که در منابع اهل سنّت با اسناد صحیح نقل شده است که بیان می کنند که سلام و صلوات مردم در همین دنیا بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرضه می گردد و این هدیه ی شما به ایشان می رسد، پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند:«بر من بسیار صلوات بفرستید به درستی که صلوات و درود شما(در دنیا) بر من عرضه می گردد، به ایشان گفتند: یا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم! چگونه درود و صلوات ما بر شما عرضه می گردد در حالی که جسم شما در آن زمان از بین رفته و پوسیده شده است؟.فرمودند: خداوند حرام کرده است بر زمین از اینکه اجساد انبیا صلوات الله علیهم را بخورد و از بین ببرد[23]». و روایت صحیح دیگر از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: «إِنَّ لِلَّهِ مَلائِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الأَرْضِ يُبَلِّغُونِي عَنْ أُمَّتِي السَّلامَ[24]» برای خداوند ملائکه ای است که در زمین می گردند و سلام های امّت من را به من می رسانند.
یا روایت دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند: «ائتوا موتاكم فسلموا عليهم وصلوا عليهم فإن لكم فيهم عبرة[25]»؛ به نزد اموات خود بروید و بر آن ها سلام کنید و بر آنها صلوات و درود بفرستید، به درستی که برای شما در زیارت قبور آنان عبرتی است. دهها روایت دیگر با این مضامین وجود دارد که نشان می دهد که راه ارتباط عالم دنیا با عالم برزخ قطع و مسدود نمی باشد، و به هر نحوی که باشد این ارتباط برقرار است، اگر چه ما در ظاهر کیفیّت و چگونگی آن را درک نکنیم و به تعبیر قرآن: «بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[26]»؛ آنان زنده هستند ولیکن شما (کیفیّت حیات آنان را) درک نمی کنید.
نویسنده:کریم مؤمنی
پی نوشتها
[1] – سوره زخرف، أيه 86, 87.
[2] – سوره ی زخرف، آیه 81.
[3] – سوره ی نساء ، آیه 117.
[4] – ماوردی، النكت والعيون (تفسير الماوردي)، 1/588، «آن الهه ها را برخی بت های لات و العزی و مناة، و برخی ملائکه می دانستند که خیال می کردند آنان دختران خدا هستند».
[5] – ازدی، تفسیر مقاتل، 1/364. سمرقندی، تفسیر سمرقندی، 1/588 . قرطبی، تفسير القرطبي 7/344. سمعانی، تفسير السمعاني، 2/241.
[6] – تعریف مذکور تلفیق چند تعریف از : راغب ، المفردات في غريب القرآن ، 1/031. عبارت: «العبودیّه : اظهار التذلل و العبادة أبلغ منها لأنها غایة التذلل ولا يستحقها إلا من له غاية الإفضال وهو الله تعالى». غدادی، لباب التأويل (تفسير الخازن)، 1/20 .آلوسی، روح المعانی،27/ 20.
[7] – تیمی، (وفات209هـ)، مجاز القرآن ، 1/98.
[8] – سوره ی جن، آیه 18و20.
[9] – سوره ي بقره، آیه 154.
[10] – جصاص، أحكام القرآن للجصاص، 1/،115.
[11] – سوره ی آل عمران، آیه 169و 170.
[12] – ابن ابی شیبه کوفی، مصنف ابن أبي شيبة، 7/366 .
[13] – سوره ی آل عمران، آیه 169.
[14] – به نقل از: درسنامه نقد وهابیّت، طبسی، نجم الدین، 311، بخش: وهابیت و زیارت قبور.
[15] – ابن تیمیّه، کتب رسائل و الفتاوی، 24/332.
[16] – همان، «قد جاءت الآثار بتلاقيهم وتساؤلهم وعرض أعمال الأحياء على الأموات كما روى ابن المبارک .. و صححه عبدالحق صاحب الاحکام»؛ به تحقیق که آثار و اخباری آمده است مبنی بر ملاقات زندگان با مردگان و سؤال و جواب آنان و عرضه شدن اعمال زندگان بر مردگان، چنانکه ابن مبارک آنها را نقل کرده …و عبدالحق صاحب الاحکام آن روایت را صحیح دانسته است.
[17] – سوره ق، آیه 16.
[18] – مقدسی، البدء والتاريخ، 2/107.
[19] – طبرانی حنبلی،المعجم الکبیر، 24/351،352،. همچنین ایشان در المعجم الأوسط، 1/68 . اصفهانی، حلیة الأولیاء، 3/ 121. هیثمی، مجمع الزوائد، 9/47،
[20] – الأزدی(المبرّد)، (وفات286 هـ )، التعازي والمراثي، 1/6. زجاجی، (وفات 337هـ)، أمالي الزجاجي، 1/38، ایشان همچنین در کتاب: أخبار أبي القاسم الزجاجي، 1/52 ، این خبر را نقل می کند و راجع به سند و اعتبار آن می گوید: «این روایت و گزارش را از چندین نفر با الفاظ مختلف و معانی متفق شنیدم». ابن عبدالبرّ،(وفات463ق)، التمهيد لابن عبد البر، 2/52. . ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، 13/24.
[21] – اگر چنانچه ادعا شود که ممنوعیّت ندا زدن اموات، از باب حرمت توسل است، بحث جواز و استحباب توسل در مقاله دیگری به صورت مجزا بیان گردیده است. و به تفصیل بیان شده است که توسل و واسطه قرار دادن مقربان الاهی نه تنها هیچ منعی نداشته بلکه مطلوب و نیکو است.
[22] – ابن حنبل، 3/164. طبرانی، مسندالشامیین2/ 383. عبارت:«ان أَعْمَالَكُمْ تُعْرَضُ على أَقَارِبِكُمْ وَعَشَائِرِكُمْ مِنَ الأَمْوَاتِ…».
[23] – ابن حنبل، مسند، 4/8. ابی داوود سجستانی، سنن أبي داود 1/275. ابن ماجه قزوینی، سنن ابن ماجة، 1/524.
[24] – ابن ابی شیبة، مصنف ابن أبي شيبة، 2/253. ابویعلی موصلی، مسند ابی یعلی، 9/137. ابوحاتم بستی، صحيح ابن حبان3/ 195.
[25] – صنعانی، مصنف عبد الرزاق، 3/570 فاکهی، أخبار مكة للفاكهي4/ 52ز
[26] – سوره ي بقره، آیه 154.
منابع:
قرآن کریم
- ابن ابی الحدید، أبو حامد عز الدين (وفات 655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة : الأولى، 1418هـ – 1998م، تحقيق : محمد عبد الكريم النمري.
- ابن ابی شیبة، ابوبکر(وفات235ق)، مصنف ابن أبي شيبة، ناشر: مكتبة الرشد، الرياض، الطبعة : الأولى، 1409، تحقيق : كمال يوسف الحوت.
- ابن ابی شیبه کوفی، ابوبکر عبدالله، مصنف ابن أبي شيبة، ناشر: مكتبة الرشد، الرياض، الطبعة : الأولى ،1409، تحقيق : كمال يوسف الحوت.
- ابن تیمیّه، احمد بن عبدالحلیم، کتب رسائل و الفتاوی، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي..
- ابن حنبل، احمد، مسند، مؤسسة قرطبة، مصر، بی تا،
- ابن عبدالبرّ، ابو عمر یوسف بن عبدالله(وفات463ق)، التمهيد لابن عبد البر، ناشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامية، المغرب، 1387، تحقيق: مصطفى بن أحمد العلوي ,محمد عبد الكبير البكري.
- ابن ماجه قزوینی، محمد، سنن ابن ماجة، دار الفكر، بيروت، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.
- ابوحاتم بستی، محمد بن حبّان، صحيح ابن حبان، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، الطبعة : الثانية، 1414 – 1993 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : شعيب الأرنؤوط.
- ابویعلی موصلی، احمد، مسند ابی یعلی، ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق، الطبعة : الأولى، 1404- 1984، تحقيق : حسين سليم أسد.
- الأزدی(المبرّد)، محمّد بن یزید(وفات286 هـ )، التعازي والمراثي، دار الكتب العلمية، بيروت، 1417 هـ 1996م ، الطبعة: الأولى ، تحقيق : خليل المنصورز
- ازدی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل، دار الكتب العلمية، بيروت، الطبعة : الأولى، 1424هـ – 2003م ، تحقيق : أحمد فريد.
- اصفهانی، ابونعیم أحمد، حلیة الأولیاء، الطبعة : الرابعة. ناشر: دار الكتاب العربي، بيروت، 1405.
- تیمی، أبو عبيدة معمر بن المثنى(وفات209هـ)، مجاز القرآن، بی نا، بی تا، بی چا.
- جصاص، ابوبکر احمد بن علی، أحكام القرآن للجصاص، ناشر: دار إحياء التراث العربي ، بيروت، 1405، تحقيق : محمد الصادق قمحاوي.
- راغب ، ابوالقاسم حسین بن محمد، المفردات في غريب القرآن ، المعرفة ، لبنان، تحقيق : محمد سيد كيلاني.
- زجاجی، عبدالرحمن(وفات 337هـ)، أمالي الزجاجي، و کتاب: أخبار أبي القاسم الزجاجي. بی نا، بی تا، بی چا.
- سمرقندی، ابواللیث نصربن محمد، تفسیر سمرقندی، ، ناشر: دار الفكر، بيروت، تحقيق : د.محمود مطرجي.
- سمعانی، أبوالمظفر منصور، تفسير السمعاني، ناشر: دار الوطن – الرياض ، الطبعة : الأولى، 1418هـ- 1997م، تحقيق : ياسر بن إبراهيم و غنيم بن عباس بن غنيم. و…
- صنعانی، عبدالرزاق ابوبکر، مصنف عبد الرزاق، ناشر: المكتب الإسلامي، بيروت، الطبعة : الثانية ، 1403، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظميز.
- طبرانی ، المعجم الأوسط، دار الحرمين، القاهرة ،1415 ، تحقيق : طارق بن عوض الله بن محمد ,عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني.
- طبرانی حنبلی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ناشر: مكتبة الزهراء ، الموصل،1404 – 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
- طبرانی، ابوالقاسم، مسندالشامیین، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، 1405-1984 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي.
- طبسی، نجم الدین، درسنامه نقد وهابیّت،
- غدادی، علاء الدين علي بن محمد(وفات725هـ )، لباب التأويل في معاني التنزيل(تفسير الخازن)، ناشر: دار الفكر، بيروت،1399 هـ 1979م. آلوسی، شهاب الدین محمود، روح المعانی، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت.
- فاکهی، محمد بن اسحاق(وفات275ق)، أخبار مكة للفاكهي، ناشر: دار خضر، بيروت، الطبعة : الثانية، 1414، تحقيق : د. عبد الملك عبد الله دهيش.
- قرطبی، أبو عبد الله محمد(وفات 671ق)، تفسير القرطبي، ناشر: دار الشعب، القاهرة.
- ماوردی، أبو الحسن علي بن محمد(وفات450هـ )، النكت والعيون (تفسير الماوردي)، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، تحقيق : السيد ابن عبد المقصود بن عبد الرحيم.
- مسند، ابی داوود سجستانی، سلیمان، سنن أبي داود ، ناشر:دار الفكر، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد.
- مقدسی، مطهر بن طاهر(وفات 507 ق)، البدء والتاريخ، ناشر: مكتبة الثقافة الدينية، بورسعيد.
- هیثمی، علی بن ابوبکر، مجمع الزوائد، ناشر: دار الریان لتراث / دار الكتاب العربي، القاهرة , بيروت،1407.