چرایی عزاداری شیعه
28 مرداد 1402بیهوده بودن عمل شیعه در ندای غیر خدا
28 مرداد 1402درگیری یزید با امام حسین (علیه السلام) به دلیل ازدواج آن حضرت با ارینب
محمد کاظم اسماعیلی
متن پرسش:
علت جنگ و درگیری بین [امام] حسین (علیه السلام ) و یزید علت هائی نیست که بیان می کنند بلکه دلیل اصلی آن است که زني به نام ارینب نخست نامزد يزيد مي شود و چون [امام] حسين او را گمراه مي كند و با گول زدن او را به سوي خود مي كشد و همسر خود می کند، کینه او در دل یزید جای می گیرد و یزید برای انتقام و كينه جوئي بر علیه او جنگ و درگیری را به راه می اندازد كه منجر به كشته شدن [امام حسين] مي شود.
پاسخ تفصیلی:
داستانی که درباره ارینب مطرح است، چنین گزارش شده است:
یزید آوازه زیبایی زنی بنام ارینب را می شنود این زن، همسر «عبدالله بن سلام» والی عراق بوده است معاویه قصد می کند که ارینب را به همسری پسرش دربیاورد پس به عبدالله وعده ازدواج با دخترش را می دهد. از سوی دیگر دختر معاویه شرط می گذارد که باید عبدالله ارینب را طلاق بدهد .اما بعد از طلاق آن دختر از ازدواج خودداری می کند و عبدالله می فهمد که فریب خورده است.
معاویه دست به کار می شود و شخصی بنام «ابودرداء» را جهت خواستگاری از ارینب راهی عراق می کند
ابودرداء در عراق متوجه حضور حسین بن علی(علیه السلام) می شود و نزد ایشان می رود آن حضرت از ابودرداء می خواهد که ارینب را برای ایشان هم خواستگاری کند، ابودرداء چنین می کند و ارینب بین یزید و امام حسین (علیه السلام) حضرت اباعبدالله (علیه السلام) را بر می گزیند .
بعد از مدتی عبدالله سلام دچار تنگدستی شده وبرای مطالبه اموالش از ارینب به عراق می آید امام حسین که مشاهده می کند آن دو به هم علاقه دارند، ارینب را سه طلاقه می کند و می گوید قصد من از ازدواج با این زن، زیبایی اش نبود بلکه می خواستم او را برای شوهرش حفظ کنم.[1]
ادعای پرسش کننده آن است که یزید بر اساس کینه ای که نسبت به امام حسین (علیه السلام) در جریان ارینب داشته به انتقام جوئی، جریان کربلا را رقم زده است. این ادعا در ضمن شش پاسخ نقادی می شود.
پاسخ1: بازگشت مجموع نقل ها به اهل سنت:
قدیمی ترین منبعی كه اين واقعه را ذكر كرده است، كتاب «الامامه و السياسه» ابن قتيبه دينوري (درگذشته 276 ه ق) است و پس از او در منابع دیگر اهل سنت، داستان ارینب یا شبیه آن ذکر شده است مانند «الكامل»، محمّد بن یزید مُبَرَّد، «مجمع الأمثال»، احمد بن محمّد میدانی، «مقتل الحسین»، خوارزمی، «نهایة الأرَب»، احمد بن عبد الوهاب نُوَیری.
احتمال آن که کتاب های دیگر از کتاب ابن قتیبه اخذ کرده باشند، قوی است افزون بر آن که در کتب معروف تاریخی و روائی اهل سنت، نظیر تاریخ طبری ، تاریخ ذهبی ، صحاح شش گانه و دیگر منابع اهل سنت به چشم نمی خورد در حالی که ابن قتیبه به عنوان اولین کسی که این ماجرا را نقل می کند تا زمان حیات امام حسین (علیه السلام) حدود ۲۰۰ سال فاصله دارد و جالب است که خود او هیچ گونه ارتباطی بین داستان ارینب و شهادت امام حسین (علیه السلام) برقرار ننموده است و تنها تحلیل های بی دلیل این دو جریان را با هم مرتبط دانسته است.
برخی از نویسندگان شیعی مانند ملاحسین واعظ کاشفی در «روضة الشهدا» نخستین کسانی هستند که از ارتباط این داستان با واقعه کربلا سخن گفته اند[2] کاشفی از افسانه ارینب بهعنوان یکی از اسباب فرعی دشمنی یزید با حسین(علیه السلام) نام برده است. به باور سید محسن امین، این واقعه و مانند آن موجب کینه و دشمنی بیشتر یزید با امام حسین(علیه السلام) شد تا جایی که در حضور اسیران کربلا اظهار شماتت و خوشحالی کرد که گویا منبع گزارش در این کتاب ها، نیز از اهل سنت است. از سوی دیگر برخی از نویسندگان شیعی مانند سید جعفر مرتضی عاملی نیز، نقدهای نُه گانه ای بر آن نگاشته است. [3]
در مجموع ، به نظر می رسد که بازگشت مجموع نقل های شیعی، به نویسندگان اهل سنت برمی گردد و این داستان، در منابع متقدم شیعی جایگاه و اصالتی ندارد و نمی توان وقوع آن را پذیرفت؛ زیرا ابن قتیبه و دیگران از دانشمندان اهل سنت منابع اصلی و اولیه این داستان هستند و بر اساس این منابع نمی توان، برای شیعه استدلال نمود زیرا طبق قاعده الزام خصم، اگر بخواهند اشکالی را بر شیعه وارد کنند باید دست کم در منابع مورد قبول شیعه وجود داشته باشد، همان گونه که در بحث با مسیحی ها، تنها نمی توان بر اساس قرآن الزام نمود بلکه باید از منابع مورد قبول آنان بهره گرفته شود چنان که در قرآن برای استدلال بر مسیحیان، از زبان حضرت عیسی سخن می گوید: « وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ…»[4] و هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم تورات را كه پيش از من بوده تصديق مىكنم و به فرستادهاى كه پس از من مىآيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.»
در آیه ای دیگر پیروی گروهی از مسیحی ها از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را به دلیل آن که نام او را در تورات و انجیل نوشته شده بیان می کند: «الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ»[5] همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده كه [نام] او را نزد خود، در تورات و انجيل نوشته مىيابند، پيروى مىكنند. بر این اساس، منفردات کتاب های اهل سنت و هم چنین منابع شیعی نیز که بازگشت آن به منابع عامه باشد، مورد پذیرش نیست.
پاسخ 2: تردید در انتساب کتاب از سوی برخی از اهل سنت:
یکی از اساسی ترین نکات در پذیرش یک منبع، درستی انتساب آن به مولف است، حال آن که کتاب «الامامه و السیاسه» در انتساب آن به ابن قتیبه بحث است، برخی نسبت آن را رد می کنند؛ گویا اولین کسی که در درستی انتساب الامامه به ابن قتیبه تردید می کند پاسکوال دگا یانگوس خاورشناس اسپانیائی بود[6] و برخی از شرح حال نویسان از چنین کتابی نام نبرده اند.[7] نکته دیگر آن که در این کتاب به حوادثی اشاره شده که تاریخ وقوع آن با سال های حیات ابن قتیبه هم خوانی ندارد و مدت ها بعد اتفاق افتاده است[8] و هیچ یک از شیوخ روایات مذکور را نمی توان از شیوخ ابن قتیبه به شمار آورد[9] از این رو برخی آن را به نویسندگانی دیگر مانند ابن حزم اندلسی نسبت داده اند.[10] اما از سوی دیگر برخی از دانشمندان اهل سنت، نسبت آن را به نگارنده پذیرفته اند[11]از این رو بنا بر دیدگاه گروه اول، نمی توان به این گزارش استدلال نمود و پذیرش گزارشی واحد در چنین اثری مشکوک و ارائه نظر و تحلیل درباره شخصیت حسین بن علی (علیهما السلام) و شهادت او بر اساس این گزارش، تا چه پایه دشوار و دور از احتیاط علمی است.[12]
پاسخ 3: نقلی بدون سند:
ابن قتیبه بدون هیچ اشارهای به ناقل و راوی این داستان، حکایت را از نفر سومی نقل میکند که برای ما آن شخص شناخته شده نیست او چنین می گوید: «ما حاول معاویه من تزویج یزید و ذکروا ان یزید بن معاویه سهر الیله من الیالی و عنده وصیف لمعاویه یقال له رفیق، ….» همان طور که روشن است این نقل در کتاب «الامامه و السیاسه» سلسله ی سند ندارد و همچنین بر فرض هم سلسله ی سند داشته باشد، روات و ناقلان آن مشخص نیستند و حتی نگارنده با لفظ «ذکروا» آورده که نشان از تردد و عدم تعیّن روات دارد و حال اینکه طبق مبانی فریقین، این نقل مورد وثوق نیست و مردود است.
پاسخ 4: مخالفت سه طلاقه در یک مجلس با فقه اهل بیت (علیهم السلام)
یکی از شواهد قوی و متقن بر ساختگی بودن داستان آن است که اگر کسی مختصری با فقه اهل بیت (علیهم السلام) آشنائی داشته باشد، می داند که بر خلاف اهل سنت، اهل بیت به صریح آیات قرآن ، بیان می کنند که اگر شخصی خواست تا همسر خویش را طلاق بدهد ، با گفتن اینکه من تو را سه طلاقه کردم ، همسر او سه طلاقه نمی شود ، بلکه باید او را سه بار طلاق بدهد و پس از هر طلاق دوباره او را عقد کند تا پس از طلاق سوم ، او سه طلاقه محسوب گردد. پس چگونه ممکن است که امام حسین (علیه السلام) این گونه عمل کرده باشند ؟ آیا عقل سلیم در درستی این ماجرا دچار تردید نمی شود؟
«سه بار طلاق دادن در یك مجلس» با فقه اهل بیت علیهم السلام سازگاری ندارد و فقیهان شیعه، به اجماع، آن را مردود می دانند.[13]
پاسخ 5: شواهدی بر ساختگی بودن داستان:
شواهدی بر ساختگی بودن داستان دلالت دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:
- زنی که مورد ادعای پرسش کننده قرار گرفته است ارینب دختر اسحاق از قبیله قریش و نمونه روزگار در زیبائی و کمال و شرف و ثروت معرفی شده است[14]اما شگفت اینکه این زن برجسته در هیچ یک از کتاب های تاریخی، نشانی از او نیست. چگونه می توان تصور کرد زنی با داشتن چنین موقعیتی مورد توجه هیچ یک از نویسندگان سده های اول تاریخ اسلام قرار نگیرد و در سراسر کتاب «نسب قریش»[15] که در آن نام و نسب و شرح حال مردان و زنان مشهور و حتی گمنام قریش ذکر شده از او نام و اثری نباشد.
نکته جالب دیگر در قرشی بودن ارینب است که نویسنده او را از قریش- و به طور طبیعی از مردم مکه- دانسته است که در مجلس خواستگاری خطاب به ابودراء خود را برادر زاده وی معرفی می کند[16] روشن است که مقصود او برادر زاده واقعی او نیست بلکه خود را از قبیله ابودرداء معرفی می کند در حالی که او از قبیله خزرج و از اهالی مدینه بوده است بنابراین چگونه زنی مکی قرشی می تواند با مردی مدنی و خزرجی از یک قبیله باشد؟[17]
- پدر او اسحاق فرد مجهولی است که در منابع مختلف تاریخ صدر اسلام از این فرد نه در میان مسلمانان و نه در میان مشرکان قریش اثری نیست؟ همچنین در کتاب نسب قریش هیچ نامی از او نیامده است این چنین معلوم می شود که نه تنها ارینب بلکه پدر او نیز فرد ناشناخته و گمنامی است.
- بنا بر گزارش ابن قتیبه ، شوهر ارینب یکی از عموزادگان او به نام عبدالله بن سلام معرفی شده است که معاویه او را فرماندار عراق قرار داده بود.[18]واقعیت این است که اگر تمام منابع صدر اسلام و سده اول هجری را بنگریم در منابع تاریخی، از كسی به نام «عبد اللّه بن سلّام» ، به عنوان والی عراق از سوی معاویه یاد نشده است. در كتب تاریخی، از سه نفر با این نام، یاد شده كه دو نفر از آنها ، پس از این حادثه به دنیا آمده اند و تنها كسی كه در این زمان می تواند منظور شود، عبد اللّه بن سلّام یهودی است که نام اصلی او حصین بوده است او مردی یهودی و از قبیله بنی قینقاع بود و نژادی غیر عرب داشت که سال اول هجری مسلمان شد و پیامبر نام او را به عبدالله تغییر داد، عبدالله در مدینه می زیست و سرانجام در سال 43 در همین شهر درگذشت.[19] جز این در هیچ یک از منابع و مصادر تاریخ اسلام فردی به نام عبدالله بن سلام، قرشی مکی که همسری به نام ارینب داشته باشد و از طرف معاویه والی عراق باشد برنمی خوریم. افزون بر آن که با توجه به محتوای داستان ارینب در الامامه و السیاسه و سال مرگ عبدالله بن سلام ، ممکن نیست که عبدالله بن سلام به استانداری عراق رسیده باشد زیرا شواهد در داستان نشان می دهد که پس از ولایتعهدی یزید بوده است زیرا در متن می گوید: او نباید شکایتی داشته باشد زیرا او خود می داند که او را بر همه مردم مقدم داشته و بر اصحاب پیامبر ریاست و رهبری بخشیده است و ابودرداء از یزید به عنوان «امیر هذه الامه» ، «ولی عهده» و «الخلیفه من بعده» نام می برد. [20]یعنی پس از سال 56 که پس از تهدید و تطمیع بزرگان برای ولیعهدی یزید در این سال بیعت گرفتند بر این اساس بر فرض درستی داستان باید پس از سال 56 اتفاق افتاده باشد حال چگونه می توان پذیرفت کسی که در سال 43 از دنیا رفته حداقل 13 سال زنده و فرماندار عراق باشد.
- ابودرداء که نامش «عویمر بن عامر»، از مردم مدینه و از قبیله خزرج بود در سال دوم هجری مسلمان شد در این داستان که ابن قتیبه می گوید ابودرداء و ابوهریره را به عنوان واسطه نقل می کند که در نهایت ابودرداء نقش اصلی را در این داستان دارد اما آن چه جای تأمل دارد آن است که به گزارش منابع متعدد تاریخ اسلام او در سال 32 در دمشق درگذشت[21] میان سال 32 یعنی سال مرگ ابودرداء تا سال 56 که سال ولیعهدی یزید است 24 سال فاصله است که یکی از شخصیت های اصلی داستان ارینب در کتاب الامامه و السیاسه 24 سال پیش از دنیا رفته است.
- در نقل از بزرگداشت و احترام امام حسین(علیه السلام) نسبت به ابودرداء سخن گفته شده در حالی که طبق گزارش ها، هیچ گونه علاقه و محبتی میان ابودرداء و اهل بیت(علیهم السلام) وجود نداشته و او مورد مدح معاویه و امویان بوده است.[22] افزون بر آن که دور از واقعیت است که حضرت به او بگویند که پس از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کسی که همنشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، ندیده ام در حالی که پدر و برادر آن حضرت از نزدیک ترین افراد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.
مجموع این شواهد[23] کاملا برای ما مشخص می کند که این داستان افسانه ای بیش نیست و شبیه هزاران داستان عاشقانه ایست که تخیل عرب در ساختن و پرداختن آنها، تبحری کامل دارد و کتبی نظیر «قصص العرب» که خود از ناقلان این افسانه است، در صفحات دیگر خود افسانه های عاشقانه دیگری را نیز نقل می کند که همگان بر تخیلی بودن آنها اعتراف دارند.
- امام حسین (علیه السلام) پس از شهادت حضرت علی (علیه السلام) پس از 5 یا 6 ماه به مدینه بازگشتند و هیچ سند معتبری به آمدن آن حضرت به عراق اشاره ندارد، مگر در جریان کربلا در حالی که در گزارش مربوط به داستان ارینب، عبد الله پس از پشیمان شدن به عراق نزد سید الشهداء بازگشت و یا ابودرداء زمانی که وارد عراق شد اول به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفت، در حالی که هیچ گزارشی مبنی بر رفتن امام به عراق نداریم.
- در هیچ یک از سخنان امام حسین (علیه السلام) و یزید رد پایی از این داستان وجود ندارد حال آن که در صورت وجود آن جا داشت یزید برای توجیه جنایات خود به این داستان اشاره ای می نمود. نه یزید و دیگران از سایر پیروانش ، بنی امیه و نواصب در طول تاریخ هرگز به چنین داستانی برای نقد امام حسین (علیه السلام) استدلال نکرده اند. بدیهی است که اگر چنین ماجرایی واقعیت داشت دستاویز خوبی برای امویان می شد تا به دروغ و تحریف به سبک اسلام ستیزان، چنین اتفاقی را دست مایه ی حمله بر امام حسین (علیه السلام) کرده و به تخریب شخصیت ایشان بپردازند اگر علت این جنگ نابرابر چنین مسأله شخصی بود، چرا یزید هنگام ملاقات با امام سجاد (علیه السلام) این مسأله را پیش نکشید و مسائل دیگری مطرح کرد و گفت: «پدرت فراموش کرده بود که خدا ملک و پادشاهی را به هر کس بخواهد میدهد[24] اگر او بیعت میکرد، در نهایت عزت زندگی میکرد» یا با استناد به اشعاری شهادت امام را به انتقام از کشتهشدگان بدر میداند.[25]
یا از سوی سید الشهدا (علیه السلام) در این موضوع روشنگری می شد حال آن که در هیچ یک از خطبه ها و سخنان حضرت به چنین مساله ای حتی اشاره ای هم نشده است بلکه امور دیگری را از اهداف و دلایل حرکت خویش بیان نموده است.
- اگر در ماجرای کربلا تنها بحث ارینب و اختلاف در این موضوع، مطرح بود چه ضرورتی داشت که امام حسین (علیه السلام) با خانواده خود در این مبارزه شرکت کند، بلکه جا داشت آنان را در مدینه باقی می گذاشت و خود در مسیر رفع اختلاف اقدام می نمود و ضرورتی بر جان سپاری بهترین عزیزان و جگرگوشه گان خویش و اسارات بستگانش وجود نداشت بلکه خود در مقابل یزید ایستادگی می نمود.
بنا بر این شواهد ساختگی بودن این داستان روشن می شود.
پاسخ 6: بر فرض پذیرش داستان، امام در این داستان دنبال خنثی نمودن حیله یزید
اگر از تمام اشکالاتی که در متن و سند این روایت وجود دارد صرف نظر کنیم و قائل به صحت این داستان شویم این واقعه نه تنها هیچ نقص و عیبی برای امام حسین (علیه السلام) نیست، بلکه نشان از فضیلت، سیاست، کیاست، رأفت و رحمت آن حضرت دارد که این کار را فقط و فقط برای بی اثرکردن نقشه شوم و شیطانی یزید انجام داده و با این کار از پاشیده شدن زندگی یک خانواده جلوگیری کرده است.
طبق این نقل تاریخی شدت علاقه امام حسین (علیه السلام) به دفاع از مظلوم و حمایت از ستم دیدگان در این داستان به چشم می خورد و امام مهربان این زن را از توطئه کثیف معاویه نجات می دهد و به شوهرش باز می گرداند. حتی روایت تأکید دارد که امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «خدایا! آگاهی که او را به جهت مال و زیبایی، به عقد خود در نیاوردم»، و به محض آگاهی از دلبستگی مجدد این زن به شوهر سابقش او را طلاق دادند.»
در جمع بندی چنین نتیجه ای حاصل شد که گزارش هائی که از این داستان وجود دارد هم از جهت سند و هم از جهت محتوا مخدوش است از جهت سند تمام نقل ها، به کتاب های اهل سنت بازمی گردد که به تنهائی برای شیعه حجت نیست و در اصل انتساب کتاب «الامامه و السیاسه» به ابن قتیبه تردید وجود دارد و نقلی که او گزارش می کند، مرسل است و راویان آن مشخص نیست.
از جهت محتوا نیز اشکال های بنیادینی دارد از جمله اجرای سه طلاقه در یک مجلس و همچنین شواهد فراوانی که بر نادرستی این گزارش ها از داخل متن و خارج آن وجود دارد و در نهایت بر فرض درستی این داستان، شجاعت و مهربانی امام را ثابت می کند و هیچ گونه خدشه ای را بر امام وارد نمی کند.
پی نوشتها:
[1] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، 212-216.
[2] . کاشفی، روضه الشهداء، 265و266.
[3] . عاملی، خرافات و اساطیر قصه ارینت بنت اسحاق، 60-66.
[4] . الصف:(61)، 6.
[5] . الاعراف: (7)،157.
[6] . بهرامیان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 10/156.
[7] . ابن ندیم وقتی شرح حال او را می گوید نامی از کتاب او گر چه با نام «تاریخ الخلفا» ذکر نمی کند.. (ابن ندیم، فهرست، 85-86) ابن خلکان،وفیات الاعیان، 2/21.
[8] . عکاشه،مقدمه بر المعارف، 56.
[9] . بهرامیان، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 10/156.
[10] . جبور، کتاب الامامه و السیاسه المنسوب لابن قتیبه ما هو مولفه؟، 3-61.
[11] . ر.ک: عبد الحیدر حیدری، صاحب کتاب الامامه و السیاسه چه کسی می باشد؟، سایت اسلام تکس.
[12] . ر.ک: قنوات، خلط روایات تاریخی : افسانه ارینب، تاریخ و تمدن اسلامی، 9.
[13] . نجفی، جواهر الكلام، ۳۲ /۸۱.
[14] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، 1/218.
[15] . مصعب بن عبدالله، نسب قریش.
[16] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، 2/222.
[17] . ر.ک: قنوات، خلط روایات تاریخی : افسانه ارینب، تاریخ و تمدن اسلامی، 11.
[18] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، 1/217.
[19] . ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، 4/4-102.
[20] . ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، 1/216.
[21] . شرح حال ابودرداء نک: ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، 3/45.
[22] . عاملی، خرافات و اساطیر قصه ارینت بنت اسحاق، 60-66؛ محمدی ریشهری، دانشنامه امام حسین(ع)، ۳/۵۴ و ۵۵.
[23] . لازم به ذکر است برخی جهت پاسخ گوئی به این شبهه، نقلی دیگر را که بحث ازدواج ام خالد دختر ابو جندل که همسر قبلی او عبدالله بن عامر بوده و خواستگاران او امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) عبد الله بن جعفر و یزید ذکر شده است که ام خالد در نهایت خواستگاری امام حسن را پذیرفت (ر.ک: مجمع الأمثال، ميدانى : ج ۲ ص ۴۶ ـ ۴۷ ؛ المناقب ، ابن شهرآشوب، ج ۴ ص ۳۸) را با این داستان ، یک جریان پنداشته اند و به دلیل اختلاف های در نقل، از این جهت اشکال هائی را بیان نموده اند اما از آن جهت که ممکن است دو گزارش مجزا باشد و ما مستند قوی بر یکی بودن این دو گزارش نداریم، از بیان این پاسخ، صرف نظر نمودیم.
[24] . بقره: (2)، 247.
[25] . ابومخنف، وقعه الطف، 268.
منابع:
قرآن کریم
- ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة،دار الکتب العلمیه، بیروت، 1415ق.
- ابن خلکان، شمس الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1990ق.
- ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، علامه ، قم ، 1379 ش.
- ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامه و السیاسه، مطبعة، قاهره، بی تا.
- ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف لابن قتیبه، تحقبق: ثروت عکاشه، الهیئه المصریه العامه للکتاب، مصر، قاهره.
- ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، دار المعرفه، بیروت، بی تا.
- ابومخنف، لوط بن یحیی، وقعه الطف، تحقیق: یوسفی غروی، جامعه مدرسین، قم، 1417 ق.
- بهرامیان، محمد، «الامامه و السیاسه» دائر المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران ، 1380ش.
- جبور، جبرائیل، کتاب الامامه و السیاسه المنسوب لابن قتیبه ما هو مولفه؟، کتابخانه و موزه مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران، 1388ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم، 1409ق.
- خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، انوار الهدی، بی جا، 1423 ق.
- شوشتری،قاضی نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مکتبه آیه الله مرعشی النجفی، قم، اول، 1409 ق.
- عاملی، سید جعفر ،خرافات و اساطیر قصه ارینت بنت اسحاق، بی نا ، بی تا ، بی جا
- عکاشه، ثروه، مقدمه بر المعارف، دار المعارف، الهیئه المصریه العامه للکتاب، القاهره، 1992م.
- قنوات، عبدالرحیم، خلط روایات تاریخی : افسانه ارینب، تاریخ و تمدن اسلامی، سال هشتم، شماره پانزدهم، بهار و تابستان 1391 ش.
- کاشفی سبزواری، ملاحسین، روضه الشهداء، نوید اسلام، تهران، 1382 ش.
- الکرکی الحائری، سید محمد، تسلیه المجالس و زینه المجالس، المعارف الاسلامیه، قم، 1418 ق.
- محمدی ری شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه السلام)، دار الحدیث، قم، بی تا.
- مصعب زبیری، مصعب بن عبدالله، نسب قریش، دار المعارف، قاهره ، 1999 م.
- المیدانی، ابوالفضل، مجمع الامثال، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی تا.
- نجفی، محمد حسن، الجواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، جامعه مدرسین ، قم، 1432 ق.