نوحه انگلیسی خواندن در بین الحرمین
4 شهریور 1402به شوق تو
4 شهریور 1402
متن پرسش:
چرا شیعیان زیارت می روند؟! رفتن به زیارت اموات، به دلیل آنکه مردگان، صدای زندگان را نمی شنوند و آگاه به خواسته های آنان نیستند و توان برآورده نمودن حوائج و خواسته های افراد زیارت کننده را ندارند، لغو بیهوده بوده. بلکه این زیارت کردن نوعی شرک ورزیدن به خداوند است!
پاسخ تفصیلی:
پاسخ اوّل:
در عرف «زیارت» به «عیادت و حضور زندگان در کنار قبور اموات، گفته می شود»[1]. زیارت قبور و جواز آن، مختص به شیعه نیست که گفته شود چرا شیعه به زیارت قبور می رود!! بلکه در طول تاریخ، تمام مسلمین، اعم از شیعه و سنی، به زیارت قبور مؤمنین و مسلمین، می رفتند به گونه ای که علمای اهل سنّت راجع به جواز زیارت قبور ادعای اجماع و اتّفاق نموده اند مانند گفتار ابوعبدالله قرطبی(وفات 671 ق) «زيارة القبور للرجال متفق عليه عند العلماء»؛ زیارت قبور برای مردان مورد اتّفاق نزد علماست، و ایشان می گوید: زنان و مردان داخل در رخصت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در زیارت قبور می شوند و فقط زیارت قبور برای زنان به خاطر قلّت صبر و کثرت جزع و بی تابی آنان، کراهت دارد[2]». همچنین نووی شارح صحیح مسلم می گوید:«أجمعوا على أن زيارتها سنة لهم»؛ علما اجماع دارند بر اینکه زیارت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از قبر مادرش، سنّت است برای مردان[3]. ملا علی قاری(متوفای 1014ق) می گوید: «امر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم به اینکه زیارت کنید قبور را برای رخصت یا استحباب است و جمهور بر این عقیده هستند بلکه بعضی ادعای اجماع کرده اند بر این مطلب. بلکه از ابن عبدالبرّ حکایت شده که برخی قائل به وجوب زیارت شده اند.»[4] به گونه ای که قسطلانی(وفات 923 ق) می گوید: «بدان که زیارت قبر شریف پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم از بزرگ ترین اعمالی است که موجب قرب الاهی است و از امیدوار کننده ترین طاعات و راههای رسیدن به بالاترین درجات است و کسی که به غیر از این معتقد باشد از بند اسلام خارج شده است و با خدا و رسولشصلی الله علیه و آله و سلم و جماعت علمای اَعلام مخالفت نموده است».[5]
بنابراین بر جوار و مشروعیت و سنّت بودن زیارت، اجماع علمای أمّت أعم از شیعه و اهل سنّت وجود دارد. پس معنا ندارد که تنها گفته شود که چرا شیعه به زیارت می رود؟! بلکه در طول تاریخ همه مسلمین به زیارت می رفتند.
پاسخ دوّم:
اینکه گفته شده است آیا زیارت شرک نیست؟ آیا بهتر نیست ابتدا شرک معنا گردد و اگر تناسبی میان مفهوم شرک و عمل زیارت و این مفاهیم دیده شد، سپس مسلمین را متهم به شرک نمود؟!
لغت شناسان در این باره گفته اند: «شرک» یعنی: حصّه و نصیب و«أشراک» که جمع «الشرک» یا «شریک» است یعنی: «النصیب»، وقتی می گویند: «أعتق شركا له في عبد» یعنی: آزاد کرد حصه و نصیب خود را از عبد و «أشرك بالله»: یعنی: شریکی را برای خدا در ملکش قرار داد (تعالی الله عن ذالک) و شرک آن است که قرار دهی شریکی را در ربوبیّت خداوند، معنای «لاتشرک بالله» یعنی: کسی غیر او را معادل(همطراز) با او و شریک با او قرار نده، و کسی که معادل او قرار دهد چیزی از خلق را، پس او کافر و مشرک است. چون خداوند واحد است و شریک و نِدّی ندارد[6]». همانطور که برخی علمای اهل سنّت شرک در مقابل توحید را اینگونه تعریف کرده اند: «واحد بودن خدا از این طریق است که برای خدا شریکی وجود ندارد، شرک آن است که خداوند شریکی ندارد و نه فرزند دارد و نه خود فرزند کسی است و نه احدی هم کفو و همتا و همطراز با اوست و نه چیزی شبیه به اوست و نه او شبیه به چیزی از خلق خود است».[7]
بنابراین در مجموع گفته ها، تعریف «شرک» این است که: «انسان کسی را همتا و عِدل(همطراز) خداوند در خالقیت و مالکیت و ربوبیت و عبادت قرار دهد، و برای آن شریک، حصه و نصیب و سهم مستقل در خالقیّت و مالکیّت و ربوبیّت و عبادت قائل باشد».
بنابراین هیچ تناسبی بین مفهوم زیارت و عمل و اعتقاد مسلمین در «زیارت»، با مفهوم شرک و عملکرد و اعتقاد مشرکین وجود ندارد.
حال سؤال اینجاست که مسلمانانی که از صدر اسلام تاکنون به زیارت قبور انبیاء و اولیاء و صلحا علیهم السلام رفته اند، کدام یک از آنان، این بزرگان را اینگونه شریک خداوند دانسته اند و برای آنها سهمی مستقل در خلق و ملک و ربوبیّت و عبادت قائل شده اند؟! جز آنکه زیارت قبور انبیاء و اولیاء و صلحا علیهم السلام را با تأئید صاحب شریعت، زیارت و عیادت از قبور آنان را به عنوان بندگان مقرّب الاهی و به قصد تبرّک و إکرام و احسان و اظهار مودت و محبت، نسبت به ارواح آنان، انجام می دهند!
بنابراین شرک دانستن زیارت قبوری که از زمان خود رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم، در فرهنگ مسلمین، سابقه داشته، هیچ سنخیّت و تناسبی با شرک و تعریف و معنای شرک نداشته، و عقیده و رفتار مؤمنین و موحّدین در هنگام زیارت قبور، هیچ تناسبی با عمل مشرکین ندارد، و چنین ادعاهایی بر علیه مسلمین و موحدین، جز اتهام ناروا بر مسلمانان و بدفهمی و قیاس و تشبیه نابجای آنان، با مشرکین نمی باشد که قرآن کریم به شدّت با این رویّه و اتهامات برخورد نموده است[8].
پاسخ سوّم:
ادله شرعی بسیاری در منابع فریقین وجود دارد، مبنی بر اینکه بین عالم دنیا و عالم آخرت ارتباط وجود دارد و امکان ارتباط اموات در عالم برزخ با این دنیا وجود دارد و هرگز با مرگ، ارتباط اموات با دنیا به صورت کامل قطع نمی گردد. بلکه یکی از مکان ها برای ایجاد چنین ارتباطی میان احیا و اموات، محل قبور اجساد اموات است و به مقتضای دلایل شرعی، زیارت قبور، ثمرات و منافع بسیاری دارد و هرگز لغو و بی فایده نیست. چنانکه بزرگان سلفیه، خود بیان کرده اند که بر طبق ادله ی قطعی شرعی امکان ملاقات زندگان با مردگان و ارتباط با آنها وجود دارد؟! چنانکه: زُرعی دمشقی( متوفای 751ق) در کتاب « الروح» می گوید:
«ادله بیان می کنند که ارواح در بهشت و رفیق اعلی هستند و اینگونه نیست که فانی شوند و از بین بروند برای همیشه و یا اینکه در داخل قبر بماند، أمّا این روح که شأن و جایگاه آن در رفیق اعلی و بهشت است اتصال و اشراف دارد بر قبر و اتصال دارد با بدن، و هنگامی که کسی به میّت سلام می دهد، خداوند روحش را به بدن بر می گرداند و جواب سلام را رد می کند، و همین روح که در فوق سماوات و در اعلی علیین است این توان را دارد که با سرعت به قبر برگردد، و سلام را رد کند و کلام مؤمنی که در آنجا به ملاقات آمده را بشنود، چنانکه پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم، موسی علیه السلام را دید که بر بالای قبر ایستاده و نماز می خواند، در حالی که او در آسمان هفتم بود. حال این یا به خاطر سرعت حرکت مانند چشم بر هم زدن است و یا به خاطر داشتن نوعی اتصال او به قبر مانند شعاع خورشید با جرم آن که جرم آن در آسمان است ولی شعاع آن به زمین می رسد. ایشان می گوید بنابر این همین روحی که به آسمان هفتم می رود و ملائکه را می بیند، به هنگام غسل و کفن و دفن به زمین هبوط می کند و شاهد کفن و حمل و دفن بدن خود می باشد و به قبر باز می گردد».[9] همچنین در جایی دیگر راجع به حیات اموات در قبور اینگونه گفته اند: «در روز جمعه ارواح اموات به قبورشان نزدیک می شوند و زوّار قبر و مرور کنندگان از کنار قبور خود را می شناسند، و کسانی که بر آن ها سلام می دهند را می شنوند و ملاقات می کنند آنها را و شناخت آن ها نسبت به این افرادی که به ملاقاتشان می آید بیشتر از شناخت آن ها در سایر ایام است و این روز جمعه روز ملاقات احیاء و اموات است، سپس ایشان مطالبی را از ابن ابی دنیا و ثوری نقل می کند مبنی بر اینکه اموات در روز جمعه و یک روز قبل و یک روز بعد از روز جمعه، علم به زوّار قبور پیدا می کنند».[10]
مهم تر از آنچه که گفته شد، دیدگاه ابن تیمیّه (رهبر تفکّر سلفیّه) در این باره است که وقتی راجع به رابطه ی اموات و احیاء، از ایشان سؤال می گردد که «آیا زندگان وقتی مردگان از اقوام و نزدیکان را زیارت می کنند، آیا میّت علم پیدا می کند و می دانند این ملاقات را؟». ایشان این گونه پاسخ می دهند که: بله به تحقیق که آثار بر ملاقات و سؤال و جواب زنده ها با مرده ها و عرضه شدن اعمال زنده ها بر اموات دلالت دارد و روایات صحیحه ای وجود دارد که اموات علم به ملاقات اَحیاء دارند و کسانی را که در دنیا می شناخته اند را می شناسند و سلام آن ها را جواب می دهند و در مسأله ی حیات و زنده بودن اموات، فرقی بین اموات عادی و شهداء نیست چرا که همه ی آن ها زنده هستند. سپس می گوید: اما علم میّت به زنده ها وقتی به زیارت او می روند و بر او سلام می کنند در حدیث ابن عباس است که نقل می کند که رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «هیچ احدی نیست بر قبر برادر مؤمن خویش بگذرد که در دنیا او را می شناخته پس بر او سلام دهد مگر اینکه او را می شناسد و جواب سلام او را می دهد»؛ ابن مبارک گفته است که این روایت از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم ثابت شده است و عبدالحق صاحب احکام سند آن را تصحیح نموده است»[11].
این مطالب علاوه بر روایات فراوانی است که در منابع فریقین وجود دارد مبنی بر اینکه اموات و در گذشتگان از دنیا و بخصوص انبیاء علیهم السلام و بالأخص نبیّ مکرّم اسلامصلی الله علیه و آله و سلم از اعمال و احوال زندگان با خبر هستند و رفتار و گفتار زندگان را می شنوند و متأثر می گردند. که فقط به چند نمونه اشاره می گردد:
پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: به راستی که اعمال شما بر نزدیکان و اقوام شما از اموات عرضه می گردد، پس اگر اعمالتان خیر باشد شاد می گردند و اگر غیر از این باشد می گویند: خدایا آن ها را از دنیا مبر تا اینکه به آنان هدیه دهی و ارزانی بداری همانطور که بر ما بخشیدی و هدیه نمودی[12]». نیز پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: حیات من برای شما خیر است با من سخن می گوئید و برای شما سخن گفته می شود پس وقتی که من بمیرم خیر است برای شما أعمال شما بر من عرضه می گردد و اگر خیر و خوبی ببینم حمد خدای را به جا می اورم و اگر شرّ و بدی ببینم برای شما استغفار می کنم[13]». هیثمی در مجمع الزوائد این روایت را نقل می کند و می گوید: این روایت را بزار نقل کرده است و رجال آن صحیح است».[14]همچنین پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کسی که بر من صلوات بفرستد در نزد قبرم و کسی که بر من از راه دور صلوات بفرستد به من می رسد»[15]. همچنین رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسی که بر من در نزد قبرم صلوات بفرستد می شنوم، و کسی که از دور بر من صلوات بفرستد ملکی موکل است که سلام او را به من برساند و امر دنیا و آخرت او را کفایت می کند و من شاهد یا شفیع او می گردم[16].پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: زیاد بر من صلوات بفرستید در هر روز جمعه به راستی که صلوات و درود أمّتم بر من عرضه می گردد در هر جمعه پس هر کس بیشتر بر من صلوات بفرستد منزلت و جایگاه او به من نزدیکتر است[17]. ابن حجر عسقلانی می گوید: سند این روایت مشکلی ندارد[18].همچنین پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «پس بر من زیاد صلوات بفرستید در روز جمعه به راستی که صلوات شما بر من عرضه می گردد پس مردی پرسید: چگونه صلوات ما بر شما عرضه می گردد در حالی که بدن شما پوسیده شده است پس حضرت فرمود: به راستی که خدا حرام نموده است بر زمین، خوردن جسدهای انبیاء را»[19]. ابن حبّان سند این روایاتی که امر به زیاد صلوات فرستادن در پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نموده است را صحیح می داند[20].
ابن حجر عسقلانی پس از ذکر این روایات که حاکی از حیات انبیاء علیهم السلام در قبور هستند و نقل تصحیح علماء از این روایات می گوید: بیهقی کتاب لطیفی را در مورد حیات انبیاء علیهم السلام در قبور جمع آوری نموده است و احادیثی را در آنجا ذکر نموده است و برخی از آن روایات را نقل می کند و می گوید: احمد و ابن حبّان و بیهقی، آن احادیث را صحیح دانسته اند، سپس موارد متعددی از حضور و تصرّف انبیاء پس از مرگ در این عالم و در کنار قبور را ذکر می کند و و روایات شب معراج را که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می بیند که انبیاء ی مانند حضرت موسی و عیسی علیهما السلام در کنار قبورشان نماز می خوانده اند را بیان می کند و در آخر می گوید: این امور را عقل رد نمی کند و نقل ثابت دلالت دارد بر حیات آنان، حال که نقل دلالت بر حیات انان دارد تقویت می شود از حیث نظر این قول که شهداء نیز زنده اند به نص قرآن و انبیاء بالاتر از شهدا هستند[21].
ابن کثیر دمشقی می گوید: سلف و گذشتگان ما اجماع دارند بر اینکه اموات صدای زنده ها را می شنوند و خدا روح آنها را به اجساد بر می گرداند و جواب سلام زنده ها را می دهد و به تواتر آثار، از گذشتگان رسیده است مبنی بر اینکه میّت زنده ها را در هنگام زیارت می شناسند و خوشحال می گردد، سپس می گوید: عایشه از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ مردی نیست که زیارت کند قبر برادرش را و نزد قبر او می نشیند مگر اینکه با او أنس می گیرد و او را پاسخ می دهد تا اینکه از آنجا بر می خیزد[22].
حال باید گفت چگونه با وجود این روایات و اقرار علمای اهل سنّت بر طبق اخبار ثابت وارده به ارتباط ارواح اموات اموات و بخصوص ارواح انبیاء و شهداء با عالم دنیا و امکان و وقوع حضور آنها در کنار قبورشان باز هم زیارت قبور را امری عبث و بیهوده و عملی مشرکانه قلمداد می توان نمود؟!
علاوه بر اینکه بزرگان اهل سنّت آثار معنوی بسیاری را برای زیارت قبور ذکر کرده اند و روایات فراوانی در منابع فریقین وجود دارد که بیان می کند به زیارت قبور بروید که شما را به یاد آخرت می اندازد[23] علمای بزرگ اهل سنّت بیان کرده اند که زیارت قبور مستحب است برای تذکر و عبرت گرفتن و زیارت قبور صالحین به خاطر تبرّک به همراه عبرت گیری مستحب است[24]».
چنانکه ابوعبدالله قرطبی می گوید: علما گفته اند که سزاوار است برای کسی که می خواهد قلبش را علاج نماید و آن را فرمان پذیر نماید به وسیله ی زنجیرهای قهر به سوی طاعت پروردگارش بسیار یاد کند نابود کننده لذات را و از بین برنده جماعات را و مواظبت کند بر مشاهده ی محتضرین و زیارت قبور اموات مسلمین که این امور برای کسی که قساوت قلب دارد و گناه به دنبال دارد به وسیله ی این امور کمک بگیرد بر دوای دردش و فریاد رسی کند با آن بر فتن شیطان و اعوانش، سپس آداب زیارت اموات را بیان می کند و می گوید: سزاوار است که بر میّت سلام کنی و از جانب روبه رو و مقابل بر او وارد شوی، «لأنه في زيارته كمخاطبته حيّاً»؛ چرا که زیارت میّت مانند مخاطب قرار دادن او در حال حیات است پس باید ادب در مواجهه رعایت گردد».[25]
بنابراین با وجود این گفتارها و التزام عملی مسلمین به زیارت قبور در طول تاریخ اهل اسلام، و آثار و فوایدی که بر زیارت قبور مترتب است، به نظر می رسد که چنین سؤالی که «چرا شیعه به زیارت می رود»؟! یا ناشی از بی اطلاعی از آثار و مبانی اسلام و مسلمین بوده و یا اینکه هدف، غرض ورزی می باشد.
پاسخ چهارم:
وجود احادیث بسیاری از رسول گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم در جواز و مشروعیّت زیارت، بلکه امر و ترغیب و تشویق مسلمین برای زیارت قبور، در منابع حدیثی و تاریخی با أسناد مسلّم.
به اختصار به چند نمونه اشاره می گردد:
پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «نهی کرده بودم شما را از زیارت قبور پس زیارت کنید قبور را ولی سخن هزیان نگوئید»[26]. رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «نهی کرده بودم شما را از زیارت قبور پس( اکنون) زیارت کنید قبور را[27].
با توجه به اینکه در بسیاری از روایات پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم به صراحت، امر به زیارت قبور می نماید[28]. چه بسا اگر چنین نهیی از زیارت قبور شده باشد، در ابتدای دعوت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و به خاطر آن بوده، که قبوری که زیارت می شد اغلب قبور پدران و مادران یا اقوامی از آنان بود که مشرک بودند و آنها بر طبق رسومات جاهیلیّت بر سر قبور نزدیکان مشرک خویش می رفتند و به رسم جاهلیّت، سخنانی که در آن فخر فروشی به آنان و بزرگداشت آن مشرکان بود و سخنان بیهوده و هزیان[29]بر زبان جاری می کردند، که شواهد متعددی بر این سخن وجود دارد[30]. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: پس زیارت کنید قبور را به راستی که زیارت قبور باعث زهد در دنیا و یاد آوری آخرت می گردد[31]. همچنین پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کسی که مرا زیارت کند بعد از حیاتم مانند آن است که مرا در حال حیاتم زیارت نموده است[32]و کسی که مرا درک نکرده است و با من بیعت ننموده است پس از وفاتم به مدینه آمد و بر من سلام کند و قبرم را زیارت کند با من بیعت نموده است»[33].
ذهبی راجع به این روایات که می فرماید: «کسی که مرا بعد از موت زیارت کند گویا مرا در حال حیات زیارت نموده است» می گوید: طرق متعدد حدیث، همدیگر را تقویت می کنند. و گفته است که: به لحاظ اسناد نیکوترین اسناد حدیث حاطب است که ابن عساکر و دیگران آن را نقل کرده اند که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «من زارني بعد موتي فكأنما زارني في حياتي»؛ کسی که مرا پس از موت زیارت کند گویا مرا در حال حیات زیارت نموده است[34]. در جای دیگر رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کسی که قبر من را زیارت کند شفاعت او بر من واجب است»[35]. و فر مودند: «کسی که نزد من به زیارت آید و این کار را انجام ندهد مگر به قصد زیارت من، بر من حقّ است که روز قیامت شفیع او گردم»[36].
همچنین پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسی که به قصد زیارت، نزد من آید و همّ و قصد او فقط زیارت من باشد (نه امور دنیوی و مادی مانند تجارت و سیاحت) حق بر خداست که شفیع او باشم. این روایت را طبرانی نقل کرده است و ابن السکن آن را صحیح دانسته است[37]. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «کسی که یک بار، قبر والدینش را، و یا یکی از آنها را، زیارت کند در روز جمعه، بخشیده می شود»[38].ابن عمر از پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می گوید: «کسی که قبر والدین خود را زیارت کند یا یکی از آنها را در روز جمعه، مانند آن است که یک حج به جا آورده است»[39].ابوبکر می گوید: شنیدم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلممی فرمود: «کسی که قبر پدر ومادرش را زیارت کند و نزد آنها قرائت کند یا قرائت یاسین نماید خداوند او را می بخشد و به عدد هر آیه و حرفی که قرائت نموده است»[40]. انس می گوید: پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «به زیارت قبور بروید به راستی که زیارت قلب را رقیق می نماید و از چشم اشک می آید و آخرت را به یاد می آورد پس زیارت کنید و سخن بیهوده بر زبان جاری نکنید»[41].
حال با وجود این روایات و دهها روایات مشابه دیگر از رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم در منابع معتبر اهل سنّت، چگونه می توان بیان نمود که: چرا شیعه زیارت می رود؟!
پاسخ پنجم:
زیارت قبور، سنّت پیامبر و سیره ی مستمرّ اصحاب و مسلمین گذشته بوده است.
علمای و محدثین متقدّم اهل سنّت نقل کرده اند که: «پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم همواره سر سال، نزد قبور شهدا می آمدند و می فرمودند: سلام بر شما به خاطر آنچه را که صبر کردید پس خوب عاقبتی است سرای آخرت و همواره ابوبکر و عمر و عثمان نیز اینگونه عمل می کردند (هر ساله به زیارت قبور شهداء می رفتند)» [42].
رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم قبر مادرش را زیارت نمود و گریه کرد و اطرافیان خود را به گریه انداخت سپس فرموند: زیارت کنید قبور را به راستی که زیارت قبور شما را به یاد مرگ می اندازد[43].
عایشه می گوید: رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم همواره در شب های من (نوبت حضور در نزد من)، آخر شب خارج می شد و به بقیع می رفت و به آنان سلام می کرد و با آنها سخن می گفت و برای آنان استغفار می نمود[44]».
همواره فاطمه(سلام الله علیها) دختر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم قبر عموی خود حمزه (علیه السلام) را در أیّام زیارت می نمود و آنجا نماز می خواند و نزد قبر او گریه می کرد[45].
عایشه به زیارت قبر عبدالرحمن بن ابی بکر که از دنیا رفت و در مکه دفن گردید، می رفت و اشعاری را در رثای او می سرود[46]. همچنین عبدالله بن ابی ملیکه می گوید: روزی عایشه از قبرستان می آمد به او گفتم ای امّ المؤمنین از کجا می آیی؟ او گفت از کنار قبر برادرم عبدالرحمن بن ابی بکر»[47]. ابن ابی شیبه می گوید: علی (علبه السلام) و ابن مسعود و انس بن مالک زیارت قبور را اجازه می دادند و فاطمه (سلام الله علیها) هر جمعه قبر حمزه (علیه السلام) را زیارت می نمود و ابن عمر قبر پدرش را زیارت می کرد و نزد قبر می ایستاد و برای او دعا می کرد[48]. چنانکه عمر نزد قبور می آمد و بر آنها سلام می داد و می گفت: دیدم که پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بر آنان سلام می کرد[49]. همچنین ابن بطال می گوید: أمّت اجماع دارند بر زیارت قبر رسول اللهصلی الله علیه و آله و سلم و ابی بکر و عمر و اجماع أمّت، خطا جایز نیست و ابن عمر همواره هر وقت از سفر می آمد به زیارت قبر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم می آمد[50]. ابن عمر همواره به زیارت قبر پدرش می رفت[51]. ابن عمر به زیارت قبر بعضی از فرزندانش که از دنیا رفته بودند می رفت و می گفت: مرا به قبرش راهنمائی کنید و می رفت بر بالای قبر او می نشست و برای او دعا می کرد[52]. ابن کثیر دمشقی می گوید: وقتی ابن تیمیّه از دنیا رفت مردم کنار قبر او مدت زیادی شب و روز ماندند و در رثای او جماعتی قصائدی می سرودند، و جماعتی هنگام غسل او آب باقیمانده غسل او را نوشیدند و باقیمانده سدر او را (به جهت تبرّک) بین خود تقسیم کردند[53].
زیارت های مکرر صحابه و سایر مسلمانان صدر اسلام از قبور اهل بیت علیهم السلام و اصحاب پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، و زیارت قبور بزرگان و اموات، در کتب تاریخ و سیره عالمان اسلامی، به قدری به وفور ثبت و ضبط گردیده است که انکار آن، انکار مسلّمات تاریخ است، که تجمیع موارد آن، در این مختصر نمی گنجد.
حال چگونه می توان با وجود دلایل شرعی مسلّم فراوان بر جواز بلکه استحباب زیارت و آثار و فواید معنوی ارزشمند و مورد تأئید آن، زیارت قبور را شرک قلمداد کرد و این عمل را به عنوان یک بدعت از شیعه عنوان نمود؟!.
پاسخ ششم:
بسیاری از علمای اهل سنّت در مقابل افکار و عقاید تند ابن تیمیّه و محمد بن عبدالوهّاب و اتباع آنها، در مورد زیارت قبور موضع گیری نموده و با ادلّه ی قاطع، شبهات آنان را پاسخ داده اند، و افکار و نظریّات آنان را مورد نقد قرار داده اند و به چالش کشیده اند، که به ذکر چند مورد اکتفا می کنیم.
علمایی از اهل سنّت که در مقابل افکار و آراء ابن تیمیّه و امثال او، موضع گرفته اند و کتاب نوشته اند:
- ابی بکر حصنی دمشقی(متوفای 829 هـ )، کتاب: «دفع شبه من شبه وتمرد«، دار النشر: المكتبة الأزهرية للتراث – مصر.
- شیخ تقی الدین علی بن عبدالکافی سبکی[54]( متوفای 756 ق)، کتاب، «شفاء الاسقام في زيارة خير الأنام»، (متوفاى سنة 756 هـ). و کتاب دیگر ایشان «الدرّة المضیّة فی الردّ علی ابن تیمیّه»، و کتاب «سیف الصقیل فی ردّ ابن تیمیّه و ابن قیّم» نگاشته اند. که کتاب «شفاء السقام» بخصوصه راجع به زیارت نگاشته است و با ادلّه ی قاطع افکار ابن تیمیّه راجع به زیارت و سفر به قصد زیارت را، با دلایل حدیثی و تاریخی متقن، نقد نموده است.
- ملا علی قاری فقیه حنفی مشهور مکه(متوفای 1014ق) کتابی با عنوان «شرح شفاء السقام» به تحریر در آورده است.
- محمد بن علان مکی(متوفای 1057 هـ ق) کتاب ردیّه ای با عنوان «المبرد المبكي فی الرد الصارم المنكي» نگاشته اند.
- محمد بن ابی بکر اخنایی (متوفای 726ق) معاصر ابن تیمیّه، کتابی با عنوان«المقالة المرضیّة فی الردّ علی ابن تیمیّة» نوشت.
- علی بن محمّد سَمْهُودی شافعی مصری (متوفّای 911ق) شیخ الاسلام مدینه، کتاب مهمّی با عنوان «وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی» نوشت و در باره زیارت، شفاعت، توسّل و استغاثه به حضرت رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم مفصل و محقّقانه بحث نموده است.
- محمّد بن علی مازنی، کتاب «رسالة فی مسئلة الزیارة فی الردّ علی ابن تیمیة» نوشته است.
- محمّد بن علی شافعی دمشقی کمال الدین معروف به (ابن زملکانی) متوفّای 727ق)، کتاب «الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه»، نوشته است.
- احمد بن حسین بن جبریل شهاب الدین شافعی، کتاب «خیرالحجّه فی الردّ علی ابن تیمیه فی العقاید»، را تألیف کرده است.
- عیسی بن مسعود منکاتی کتاب «الردّ علی ابن تیمیّه»؛ تألیف نموده است.
- محمّد حمید الدین حنفی دمشقی فرغانی، کتاب «الردّ علی ابن تیمیّه فی الاعتقادات»، نگاشته است.
- شیخ نجمالدین بن ابی الدر البغدادی، کتابی با عنوان «ردّ علی الشیخ ابن تیمیّه» تألیف نموده است.
- شیخ عبد الله بن محمد بن یوسف هروی معروف به حبشی مفتی هرو از مناطق صومال افریقه (متوفای 1328) کتابی با عنوان: «مقالات السنیّة فی کشف ضلالات ابن تیمیة» تألیف نموده است، این کتاب را در چهارده مقالات تحریر کرد و هر مقاله انحرافات ابن تیمیه را نشان داد. این کتاب از دار المشاریع، بیروت چهارمین بار در سال 1419هـ، 1998م چاپ شده است.
- دهها عالم بزرگ دیگر از اهل سنّت،[55] (علاوه بر کتب ردیّه ای که بزرگان و علمای شیعه نگاشته اند) که در آنها تفکرات تند و افراطی این گونه افراد را، نقد نموده و شبهات و توهمات آنان را پاسخ داده اند.
کریم مومنی
پی نوشتها
[1] – ابن جریج عیادت را به معنای زیارت معنا می کند و می گوید: «العيادة : زيارة الغير» عیادت یعنی زیارت غیر، ابن جریج قرشی مکی(وفات150هـ) ، جزء ابن جریج، 1/46. همچنین مقاتل بن سلیمان(وفات 150ق) می گوید: زرتم المقابر: یعنی أتیتم المقابر>> زیارت کردید قبرها را؛ یعنی: آمدید نزد قبرها. مقاتل بن سلیمان ازدی، تفسیر مقاتل بن سلیمان، 3/514.
[2] – قرطبی، تفسیر القرطبی20/ 514.
[3] – نووی، شرح نووی علی صحیح مسلم، 7/46.
[4] – قاری، مرقاة المفاتیح، 4/214.
[5] – قسطلانی، المواهب اللدنیّة، 3/403 و 406.
[6] – ابن منظورافریقی، لسان العرب، 10/449. أزهری، تهذیب اللغة، 10/12.
[7] – الخمیس ،محمّد(وفات 150 ق) ، الفقه الأکبر(الشرح الميسر) ، 1/14.
[8] – آنجا که فرموده اند: «وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا * يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرً»؛ کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند جزای او جهنّم است و برای همیشه در جهنم خواهد ماند و خداوند او را مورد غضب خویش قرار داده و او را لعنت نموده و برای او عذاب بزرگی را مهیّا نموده است * ای کسانی که ایمان آورده اید چون برای جهاد رهسپار شوید نیک تفحص کنید و به آن کس که بر شما سلام گوید نگوئید که شما مؤمن نیستی که به وسیله ی این عمل بهره از زندگی دنیوی را می جوئید، حال آنکه غنیمت های بسیار نزد خداوند است شما پیش از این خود چنان بودید ولی خدا بر شما منت نهاد پس تفحص کنید که خدا بر اعمالتان آگاه است. سوره ی نساء، آیه 93و 94.
[9] – زرعی دمشقی، الروح،1/ 101.
[10] – زرعی، محمد بن أبی بکر بن أیوب زرعی، زاد المعاد، 1/401.. سیوطی، اللمعة في خصائص الجمعة 1/151. عبارت: «إن الموتى تدنو أرواحهم من قبورهم… في يوم الجمعة فيعرفون زوارهم …».
[11] – ابن تیمیّه، کتب رسائل و الفتاوی، 24/332.
[12] – ابن حنبل، مسند احمد، 3/164. مقدسی(وفات 507 ق) ، البدء و التاریخ، 2/106.
[13] – ابن سعد زهری، الطبقات الکبری2/ 194.
[14] – هیثمی، مجمع الزوائد، 9/24.
[15] – بیهقی، شعب الایمان، 2/218، ح 1583.
[16] – خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد3/ 292. ابن جوزی، الوفاء باحوال المصطفی، 1/823.
[17] – بیهقی، شعب الایمان، 3/110.
[18] – ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، 11/167.
[19] – ابن ابی شیبه، ابوبکر عبدالله، 2/253.
[20] – ابن حجر عسقلانی، فتح الباری11/ 167.
[21] – ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، 6/488.
[22] – ابن کثیر دمشقی، تفسیر ابن کثیر3/ 331.
[23] – حاکم نیشابوری، المستدرک، 4/366. غزالی، احیاء علوم الدین، 4/490.
[24] – غزالی، احیاء علوم الدین، 4/490.
[25] – قرطبی، تفسیر القرطبی20/ 514.
[26] – شافعی، مسند الشافعی،1/ 361.
[27] – نیشابوری،، صحیح مسلم3/ 1563. ابن حنبل، مسند احمد1/ 145.
[28] – قاری، مرقاة المفاتیح، 4/214.
[29] – شافعی، مسند الشافعی، 1/361. ابن سعد زهری، الطبقات ابن سعد، 8/282. عبارت: پیامبرe هنگام مرگ جعفر در اجتماع زنان خود گریه کرد و فرمود: «يا أسماء لا تقولي هجرا»؛ می فرمود ای اسماء سخنان لغو و هزیان بر زبان جاری نکن. اعظمی،(وفات 458 ق)، (المنة الكبرى شرح وتخريج السنن الصغرى للبیهقی)، 3/120.
[30] – حلبی، السیرة الحلبیّه، 2/534. «وليس من نعى الجاهلية المكروه وهو النداء بذكر محاسن الميت على ان النداء بذلك محل كراهته إذا كان على وجه التفاخر والتعاظم ولم يكن وصفا لنحو صالح للحث على سلوك طريقته». ابن حنبل، مسند احمد، 1/432. متن: «ليس مِنَّا من شَقَّ الْجُيُوبَ وَلَطَمَ الْخُدُودَ وَدَعَا بِدَعْوَى الْجَاهِلِيَّةِ»؛ از ما نیست کسی که یقه ی لباسش را پاره کند و بر گونه ی خود لطمه وارد کند و سخنان جاهیلیّت را بر زبان جاری نماید.
[31] – صنعانی، مصنّف عبدالرزاق3/ 573.
[32] – دارقطنی، سنن الدار قطنی 2/37. غزالی، احیاء علوم الدین، 1/258.
[33] – ابوسعید بصری( وفات 110 ه ق)، فضائل مکة 1/ 37.
[34] – سخاوی، (وفات 902 هـ)، المقاصد الحسنة، 1/648. ذهبی راجع به اعتبار این روایت می گوید: «همه طرق این حدیث «لیّن» است و می گوید: طرق حدیث همدیگر را تقویت می کنند و بهترین سند را حدیث حاطب دارد که فرموده: «من زارني بعد موتي فكأنما زارني في حياتي» سپس می گوید: ابن عساکر و دیگران نیز این حدیث را نقل کرده اند.
[35] – دارقطنی، سنن الدار قطنی 2/278. ابو بشر دولابی، الکنی و الاسماء2/ 848. ابوالحسن ماوردی، الاحکام السلطانیه، 1/124.
[36] – ابوالقاسم سلیمان، المعجم الاوسط، 5/16، ح 4546. معجم الکبیر، 12/291. ابن المقریء(وفات 381هـ )، معجم ابن المقریء، 1/291.
[37] – غزالی، إحیاء علوم الدین1/ 258.
[38] – ابن ابی دنیا، (وفات 281ق)، مکارم الاخلاق، 1/83.
[39] – اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله(وفات 430 ق)، أخبار اصبهان،10/ 123.
[40] – اصفهانی، ابونعیم(وفات 430 ق)، أخبار اصبهان، 10/123. جرجانی، امالی خمیسیه، 2/169.
[41] – اعظمی، وفات 458 ق)، السنن الصغری للبیهقی(المنة الكبرى شرح وتخريج السنن الصغرى)، 3/120.
[42] – صنعانی، ابوبکرعبدالرزّاق، مصنّف عبدالرزاق، 3/573، ح 6716. ابن بطّال، شرح صحیح البخاری، 3/270.
[43] – بیهقی، سنن الکبری، 4/76. مسلم این روایت را از ابوبکر ابن ابی شیبه نقل نموده است.
[44] – یهقی، سنن الکبری، 4/78.
[45] – بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوّة، 3/309. صنعانی، مصنّف عبدالرزاق، 3/573.
[46] – ابن ابی شیبه، مصنّف ابن ابی شیبه، 3/29، مكتبة الرشد، الرياض – 1409. صنعانی، مصنف عبدالرزاق، 3/570.
[47] – عینی، بدرالدین، عمدة القاری، 8/69، باب زیارة القبور.
[48] – ابن بطّال، شرح صحیح البخاری، 3/271 .
[49] – عینی، عمدة القاری، 8/69، باب زیارة القبور.
[50] – ابن بطّال، شرح صحیح البخاری، 3/270. . متن: «والأمة مجمعة على زيارة قبر الرسولe، وأبى بكر ، وعمر ، ولا يجوز على الإجماع الخطأ، قاله المهلب. وكان ابن عمر إذا قدم من سفر أتى قبر النبىe».
[51] – همان. متن: «وكان ابن عمر يزور قبر أبيه ، فيقف عليه ويدعو له».
[52] – ابن ابی شیبه، مصنّف ابن ابی شیبه، 3/29، مكتبة الرشد، الرياض – 1409 .
[53] – ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، 14/135.
[54] – ازعلمای بزرگ و مشهور اهل سنّت و قاضی شام در سال 739 ق، دارای تألیفات بسیار و دارای شاگردان بسیار که معاصر ابن تیمیّه بوده است و علما و دانشمندان زیادی سبکی را مدح کرده اند و مقام علمی و اخلاقی او را تمجید نموده اند.
[55] – برخی محققین اسامی بیش از 60 نفر از علمای اهل سنّت که بر رد افکار ابن تیمیّه کتاب تألیف نموده اند یا با او مناظره کرده اند را جمع آوری نموده اند. ( علی اصغر رضوانی، کتاب ابن تیمیّه، صفحات 41 تا 45).
منابع:
- ابن ابی دنیا، ابوبکرعبدالله بن محمد(وفات 281ق)، مکارم الاخلاق، مكتبة القرآن – القاهرة – 1411 – 1990 ، تحقيق : مجدي السيد إبراهيم.
- ابن ابی شیبه، ابوبکرعبدالله بن محمّد، مصنّف ابن ابی شیبه،، مكتبة الرشد، الرياض – 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت.
- ابن بطّال، ابوالحسن علی بن خلف، شرح صحیح البخاری، مكتبة الرشد، السعودية / الرياض، 1423هـ – 2003م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : أبو تميم ياسر بن إبراهيم.
- ابن تیمیّه، احمد، کتب رسائل و الفتاوی، دار النشر : مكتبة ابن تيمية ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي.
- ابن جریج قرشی مکی، عبدالملک بن عبدالعزیز(وفات150هـ) ، جزء ابن جریج، بی نا، بی تا، بی چا.
- ابن جوزی ابوالفرج عبدالرحمن، الوفاء باحوال المصطفی، دار الكتب العلمية، بيروت / لبنان – 1408هـ-1988م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، فتح الباری،، دار المعرفة – بيروت ، تحقيق : محب الدين الخطيب.
- ابن حنبل، احمد، مسند احمد، دار النشر : مؤسسة قرطبة، مصر.
- ابن سعد زهری، محمد، الطبقات ابن سعد،، دار صادر – بيروت.
- زرعی، محمد بن أبی بکر بن أیوب زرعی، الروح فی الکلام علی ارواح الاموات و الاحیاء بالدلائل من الکتاب و السنّة، الناشر : دار الكتب العلمية، بيروت ، 1395 – 1975.
- ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، دار الفكر، بيروت – 1401.
- ابن منظور افریقی، محمّد، لسان العرب، ناشر: دار صادر، بيروت، الطبعة: الأولى.
- ابو بشر دولابی، محمد بن احمد، الکنی و الاسماء، دار ابن حزم ، بيروت/ لبنان ،1421 هـ – 2000م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أبو قتيبة نظر محمد الفاريابي. ابوالحسن
- ابوسعید بصری، حسن بن یسار( وفات 110 ه ق)، فضائل مکة و السکن فیها، دار النشر : مكتبة الفلاح، الكويت، 1400 ، تحقيق : سامي مكي العاني.
- أزدی، مقاتل بن سلیمان(وفات 150ق)، تفسیر مقاتل بن سلیمان، دار الكتب العلمية – لبنان/ بيروت – 1424هـ – 2003م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : أحمد فريد.
- أزهری، ابومنصور محمّد، تهذیب اللغة ، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، بعة : الأولى، 2001م ، تحقيق : محمد عوض مرعب.
- اصفهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله(وفات 430 ق)، أخبار اصبهان،
- اعظمی، محمّد ضیاء الرحمن (وفات 458 ق)، السنن الصغری للبیهقی(المنة الكبرى شرح وتخريج السنن الصغرى)، دار النشر : مكتبة الرشد، السعودية/ الرياض – 1422هـ – 2001م ، الطبعة : الأولى.
- اعظمی، محمّد ضیاء الرحمن (وفات 458 ق)، السنن الصغری للبیهقی(المنة الكبرى شرح وتخريج السنن الصغرى)، دار النشر : مكتبة الرشد، السعودية/ الرياض – 1422هـ – 2001م ، الطبعة : الأولى.
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، دلائل النبوّة، بی نا، بی تا، بی چا.
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، شعب الایمان،
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، سنن الکبری، مكتبة دار الباز – مكة المكرمة – 1414 – 1994 ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا
- بیهقی، ابوبکر احمد بن حسین، شعب الایمان، دار الكتب العلمية – بيروت – 1410 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد السعيد بسيوني زغلول.
- جرجانی، یحیی بن حسین، امالی خمیسیه، دار الكتب العلمية، بيروت / لبنان، 1422 هـ – 2001م ، الطبعة : الأولى ، فتحقيق : محمد حسن اسماعيل.
- حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمد، المستدرک، دار الكتب العلمية، بيروت – 1411هـ – 1990م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا.
- حلبی، علی بن برهان الدین، السیرة الحلبیّه، دار النشر: دار المعرفة، بيروت، 1400.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، دار الكتب العلمية – بيروت.
- الخمیس، محمّد بن عبدالرحمن(وفات 150 ق) ، الفقه الأکبر(الشرح الميسر) ، ناشر: مكتبة الفرقان، الإمارات العربية، الطبعة : الأولى، 1419هـ – 1999م.
- دارقطنی، علی بن عمر، سنن الدار قطنی دار المعرفة ، بيروت – 1386 – 1966 ، تحقيق : السيد عبد الله هاشم يماني المدني.
- زرعی دمشقی، محمد بن أبی بکر بن أیوب زرعی، زاد المعاد، مؤسسة الرسالة – مكتبة المنار الإسلامية ، بيروت، الكويت ، الطبعة الرابعة عشر ، 1407 – 1986 ، تحقيق : شعيب الأرناؤوط، عبد القادر الأرناؤوط.
- زرعی، محمد بن أبی بکر بن أیوب زرعی، الروح فی الکلام علی ارواح الاموات و الاحیاء بالدلائل من الکتاب و السنّة، الناشر : دار الكتب العلمية، بيروت ، 1395 – 1975.
- سخاوی، ابوالخیر محمّد بن عبدالرحمن(وفات 902 هـ)، المقاصد الحسنة، دار الكتاب العربي ، بيروت، 1405 هـ – 1985م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد عثمان الخشت.
- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن الوفاة: 911 ، اللمعة في خصائص الجمعة، دار النشر : دار الكتب العلمية – بيروت – 1405هـ -1985م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد السعيد بسيوني زغلول
- شافعی، محمد بن ادریس، مسند الشافعی، دار الکتب العلمیّه، بیروت.
- صنعانی، عبدالرزاق، مصنف عبدالرزاق، المكتب الإسلامي، بيروت – 1403 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي.
- طبرانی، ابوالقاسم سلیمان، المعجم الاوسط،دار الحرمين – القاهرة – 1415 ، تحقيق : طارق بن عوض الله بن محمد ,عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني.
- طبرنی، معجم الکبیر، مكتبة الزهراء، الموصل – 1404 – 1983 ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : حمدي بن عبدالمجيد السلفي. ابن المقریء، ابوبکر محمد بن ابراهیم (وفات 381هـ )، معجم ابن المقریء.
- عینی، بدرالدین محمود، عمدة القاری، دار إحياء التراث العربي – بيروت، بی تا.
- غزالی، ابوحامد محمد، احیاء علوم الدین، دار المعرفة، بیروت
- قاری، علی بن سلطان، مرقاة المفاتیح، دار الكتب العلمية، لبنان/ بيروت ،1422هـ – 2001م ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : جمال عيتاني .
- قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، تفسیر القرطبی، دار الشعب – القاهرة.
- قسطلانی، احمد بن محمّد، المواهب اللدنیّة، بی نا، بی تا، بی چا.
- ماوردی، علی بن محمد بصری بغدادی، الاحکام السلطانیه،دار الكتب العلمية ، بيروت – 1405هـ – 1985م.
- مقدسی، مطهر بن طاهر(وفات 507 ق) ، البدء و التاریخ، مكتبة الثقافة الدينية – بورسعيد.
- نووی، ابوزکریّا یحیی بن شرف، شرح نووی علی صحیح مسلم، دار إحياء التراث العربي، بيروت، 1392 ، الطبعة : الطبعة الثانية.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دار إحياء التراث العربي – بيروت ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي.
- هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، دار الريان للتراث/دار الكتاب العربي – القاهرة ، بيروت – 1407.